نگاهی به تاریخچه پیروزی انقلاب مشروطه
گام به گام تا پیروزی انقلاب مشروطیت
نارضایتی مردم از ناهنجاریها و نابسامانیهاﻱ متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی پایههاﻱ انقلاب را از مدتها پیش پیریزﻱ کرده بود و تنها جرقهاﻱ لازم بود تا انقلاب برپا شود. بهانهاﻱ که در ۱۴ شوال ۱۳۲۳ق علاءالدوله حاکم تهران آن را به مخالفان داد. او به منظور کاهش قیمت قند عدهاﻱ از تجار معتبر را شلاق زد. این اقدام خشم مردم را برانگیخت. روحانیون، تجار و سایر اقشار و طبقات معترض را رودرروی دولت قرار داد. در عرض چند روز درگیریها چنان شدت گرفت که علماﻱ تهران در اعتراض شهر را ترک کردند و به شاه عبدالعظیم رفتند.۱ در این مرحله اساسیترین خواست مهاجرین تشکیل عدالتخانه بود. شاه پس از یک ماه مقاومت در ذیقعده ۱۳۲۳ق با صدور دستخطی خطاب به عینالدوله با تأسیس عدالتخانه با محتوای ذیل موافقت کرد:
«… ترتیب و تأسیس عدالت دولتی را برای اجرای احکام شرع مطاع و آسایش رعیت، از هر مقصود مهمی واجبتر است. و این است بالصراحه مقرر میفرمائیم: برای اجراﻱ این نیت مقدس، قانون معدلت اسلامیه که عبارت است از تعیین حدود و اجراء این نیت احکام شریعۀ مطهره است، باید درتمام ممالک محروسۀ ایران عاجلاً دایر شود: بر وجهی که میان هیچ یک از طبقات رعیت فرق گذاشته نشود، و در اجراﻱ عدل و سیاست به طوری که در نظامنامۀ این قانون اشاره خواهیم فرمود ملاحظۀ اشخاص و طرف خواهیهاﻱ موجه، جداً ممنوع باشد…»۲
روحانیون مهاجر پس از صدور این دستخط به تحصنشان خاتمه دادند و با تشریفات و احترامات خاص به تهران بازگشتند.۳ در این مرحله رهبران جنبش چیزی بیش از عدالتخانۀ دولتی نمیخواستند اما هرچه انتظار کشیدند از تأسیس عدالتخانه خبری نشد. از محرم ۱۳۲۴ق از هر سو زمزمههایی در اعتراض به خلف وعدۀ شاه و دولت شروع شد. احتشامالسلطنه پا درمیانی کرد و جهت حل مشکل ترتیب ملاقات عینالدوله با آیتالله طباطبایی را داد. در این ملاقات عینالدوله متعهد شد که ظرف چند روز عدالتخانه را برپا دارد.۴
در ۴ ربیعالاول ۱۳۲۴ق عینالدوله مجلسی با حضور چهارده تن از وزرا، امرا، اعیان و اشراف تشکیل داد و اعلام کرد جهت اصلاح عدلیه و اجرای دستخط شاه لایحهای تنظیم شده که حضار باید نظرشان را دربارۀ آن بگویند. این جلسه به درگیری انجامید و عدهای از جمله امیربهادر جنگ به مخالفت با آن پرداختند و جلسه بیحصول نتیجۀ مطلوب به پایان رسید. ۵
خبر مذاکرات این جلسه روز بعد در میان مردم پخش شد و مردم از عینالدوله و احتشامالسلطنه که خواهان اجرای دستخط بودند تمجید کردند و به امیربهادر و همفکران او بد گفتند. گرچه بعدها عدهای شایع کردند که عینالدوله خواهان اجرای دستخط نبوده و فقط جهت ظاهرسازی این مجلس را به راه انداخته است.۶
مردم و روحانیون با وجود فشارها باز مدتی منتظر اجراﻱ دستخط شاه شدند اما بیهوده بود. تا این که روز ۱۴ جمادیالاول ۱۳۲۴ق آیتالله سید محمد طباطبایی در مجلس روضه به منبر رفت و درخصوص لزوم برقرارﻱ عدل موعظه کرد. او گفت علما خواهان برپایی عدالتخانه هستند و به جز برقراری مجلسی که به داد مردم برسد، غرضی ندارند. او پس از ذکر مظالم شعاعالسلطنه در شیراز و فروش دختران قوچانی اعلام کرد که این ظلمها ناشی از حکومت عینالدوله است و شاه راضی به انجام این قبیل اعمال نیست و از مردم خواست علیه ظلم اتابک بهپاخیزند. ۷
آیتالله طباطبایی در ادامه مواعظش تأکید کرد:
«ما که ریاست نمیخواهیم، جمهورﻱطلب نیستیم، به زودی مشروطه نمیخواهیم، یعنی مردم ایران هنوز به آن درجه تربیت نشدهاند و قابل مشروطیت و جمهوریت نمیباشند. زیرا که مشروطیت در وقتی است که افراد ملت عالم باشند…ما عدل و عدالتخانه میخواهیم، ما اجرای قانون اسلام را میخواهیم، ما مجلسی میخواهیم که در آن مجلس شاه و گدا در حدود قانونی مساوی باشند. ما نمیگوئیم مشروطه و جمهوری، ما میگوئیم مجلس مشروعۀ عدالتخانه…».۸
شکاف دولت با ملت روزبه روز عمیقتر میشد رهبران نهضت پافراتر نهاده در فکر سرنگونی دولت بودند. گرانتداف کاردار سفارت انگلستان در تهران در گزارشی به سر ادوارد گری وزیر خارجۀ انگلستان در ۱۷ جمادیالاول ۱۳۲۴ نوشت که از یکی از روحانیون طراز اول تهران پیامی دریافت داشته مبنی براینکه مردم حاضرند دولت فعلی را سرنگون کنند، بنابراین اگر دولت انگلستان در نظر دارد به او مساعدت مالی کند وقتش رسیده است. گرانت داف همچنین پیشبینی کرد که ممکن است عدهای از روحانیون در سفارت انگلستان متحصن شوند. ۹ از طرف دیگر دولت فشار بر مخالفان را بیشتر کرد.
در این درگیرﻱ عدهاﻱ از مردم مجروح و طلبهاﻱ به نام سید عبدالحمید کشته شد. نعش سید عبدالحمید را به مدرسۀ معمارباشی بردند. در این بین قزاقها با سیفالدین میرزا مدیر توپخانه رسیدند و نعش سید را از مردم گرفتند. از آن سو آقا میرزاسیدجعفرصدرالعلما با عدۀ زیادی از سادات و طلاب به مدرسه معمارباشی رسیدند، مردم از دیدن آنها نیرویی تازه یافتند و نعش سید را از سربازان پس گرفتند، به دستور صدرالعلما نعش را به مسجد جامع بردند. این اقدامات علماﻱ تهران را خشمگین کرد.
آیتالله سید محمد طباطبایی و پیروانش کفن پوشیدند و به مسجد آمدند. آیتالله سید عبدالله بهبهانی، شیخ محمدرضا مجتهد قمی، آیتالله شیخ فضلالله نوری همگی با همراهانشان به مسجد جامع رفتند. علماﻱ محلات مختلف تهران هم عازم مسجد جامع شدند. جز معدودی از علما بقیه در مسجد جامع حضور داشتند.بازارهای تهران بسته شد. گروهی از زنان کفن پوشیدند و ضمن نوحهسرایی و سینهزنی سربازان را به باد دشنام گرفتند و در بازارها به راه افتادند. ۱۱ عینالدوله شتابزده درصدد رفع مشکل برآمد و به میرزا اسمعیل خان ممتازالدوله دستور داد نظامنامۀ عدلیه را در “ایران” روزنامۀ رسمی دولت چاپ کند.۱۲ در ۱۹ جمادیالاول روزنامۀ ایران کتابچه قانون عدالتخانه عامه را چاپ کرد و در مقدمهاش نوشت:
در آغاز این سال خجسته فال و اوایل ماه صفرالمظفر شرح اراده و اوامر علیۀ مقدسۀ اعلیحضرت قویشوکت اقدس همایون شاهنشاهی ایدهالله تعالی بنصره در باب تأسیس و ایجاد عدالتخانه عامه که با حضور صدارت عظمی به وزارت عدلیه و سایر وزراء عظام دربار دولت شرف تقریر یافته و مقرر شده بود که چند نفر از وزراء آگاه قانون نامه این عدالتخانۀ عامه را به طوری که جامع شرایط و حاوی دقایق مقصود مقدس ملوکانه یعنی بروفق اساس شرع مطاع باشد نوشته و مرتب داشته به عرض آستان معدلت بنیان همایونی برسانند تا امر جهانمطاع بر امضا و اجراﻱ آن صادر و مقرر گردد. اینک قانون نامۀ مزبور با ابواب و فصول صحیحه و قواعد و اصول متقنه مسطور و مرتب و به شرف لحاظ نظر انور همایون خسروانی که حکایت از غایت عدالت ذاتیۀ پادشاهانه مینماید موشح گردیده محض آگاهی و استبشار عموم اهالی مملکت که دیریست منتظر آن هستند در ذیل این روزنامۀ مبارکۀ رسمی (ایران) تیمّناً مندرج و منطبع میشود. ۱۳
دولت دیر به فکر انتشار نظامنامۀ عدالتخانه برآمده بود. متحصنین مسجد جامع خواستههایشان فراتر رفته و علاوه بر تأسیس عدالتخانه خواهان عزل عینالدوله هم بودند. دولت ابتدا سعی کرد با مذاکره و دادن برخی امتیازات به تحصن خاتمه دهد که بینتیجه بود. پس رو به خشونت آورد. مسجد را محاصره کرد و مانع دخول مردم به آنجا شد. آب را به روی متحصنین بست و از ورود غذا هم جلوگیری کرد. مظفرالدین شاه از اعمال روحانیون اعلام انزجار کرد و خواهان خاتمۀ تحصن شد. با افزایش فشارها روحانیون متحصن با کسب اجازه از مظفرالدین شاه تهران را ترک کردند و به قم رفتند تا از آنجا عازم عتبات شوند. تجار مخالف عینالدوله به محض خروج علما از تهران به اشاره و به اذن آیتالله سید عبدالله بهبهانی به سفارت انگلستان پناه بردند. بدین ترتیب دو کانون مقاومت یکی در قم و دیگری در سفارت انگلستان شکل گرفت.۱۴
خبر خروج روحانیون از تهران اعتراض علمای سایر بلاد ایران را برانگیخت، در مشهد مردم به تلگرافخانه و مسجد گوهرشاد رفتند.؛ در اصفهان علما تهدید کردند که همراه مهاجرین قم از ایران مهاجرت خواهند کرد؛ علمای تبریز ولیعهد را تحت فشار قرار دادند تا شاه را مجبور به پذیرش خواستۀ مهاجرین کند و در بعضی از شهرهای آذربایجان مردم بازارها را تعطیل کردند. در همه جا مردم نسبت به بی احترامی صورت گرفته به روحانیون معترض شدند. ۱۵ علاوه برفشار داخلی، حمایت دولت انگلستان از خواستههای متحصنین و فشار سفارت انگلستان بر دولت ایران برای تأمین خواستههاﻱ متحصنین هم عاملی مؤثر در پیروزی مخالفین دولت بود. متحصنین سفارت انگلستان از حمایت بیدریغ کاردار سفارت بهرهمند بودند و توسط او خواستههایشان را به دولت اعلام میکردند.
در ۲۹ جمادﻱالاول گرانت داف به مشیرالدوله اطلاع داد که متحصنین خواهان خلع و تبعید وزرای خائن و فاسد؛ جلب رضایت روحانیون مهاجر؛ قصاص قاتلین سیدحسین و سیدعبدالحمید؛ لغو حکم تبعیدیهای چند ماه اخیر و گسترش عدالت اسلامی و جاری شدن قوانین دین اسلام هستند.۱۶ در ۴ جمادﻱالثانی عینالدوله جمعی از تجار معتبر منجمله حاج حسین امینالضرب را برای مذاکره با متحصنین به سفارت فرستاد. متحصنین سه خواست داشتند: ۱٫ مراجعت علما و رؤسای روحانی که اسناد و قبالجات و صداق زنانشان به خط و مهر آنها است. ۲٫ افتتاح عدالتخانه که شاه و گدا در آن مساوی باشند. ۳٫ پرداخت وجوه بروات.۱۷ تا این زمان خواستههای عنوان شده در همین حدود بود و صحبتی از مشروطه در تقاضاهای اصلی متحصنین و مهاجرین نبود.
شاه تحت فشار داخلی و خارجی سرانجام سر تسلیم فرود آورد و تن به سازش داد و مشیرالدوله را مأمور بازگرداندن مهاجرین قم کرد. ۱۸ اما پیش از حرکت او به سمت قم، عینالدوله در ۷ جمادﻱالثانی از صدارت استعفا داد، شاه به ناچار موافقت کرد. ۱۹ مظفرالدین شاه در ۸ جمادﻱالثانی طی دستخطی به مهاجرین قم اعلام کرد که با خواستههاﻱ آنها موافق است و عضدالملک را برای بازگرداندنشان به قم میفرستد زیرا ماندنشان بیش از این در قم جایز نیست.۲۰ متحصنین سفارت انگلستان ترسیدند که مهاجرین پس از عزل عینالدوله به تهران بازگردند بنابراین از آنها خواستند تا تحقق همۀ خواستههایشان به تهران بازنگردند.۲۱
گرانت داف در ۱۰ جمادیالثانی در گزارشی به سرادوارد گری نوشت مهاجرین حاضر نیستند به تهران بازگردند و متحصنین از مذاکرۀ مستقیم با دولت پرهیز دارند آنها ترجیح میدهند پیامهایشان را از طریق سفارت انگلستان به گوش دولت ایران برسانند. گرانت داف تلاش میکرد موافقت دولت انگلستان را برای مداخلۀ آشکارتر در امور ایران کسب کند. ۲۲ از این مرحله به بعد متحصنین سفارت سکاندار هدایت خواستههاﻱ همۀ طیفهاﻱ مخالف شدند. پس از رسیدن خبر عزل عینالدوله عدهاﻱ از متحصنین تصمیم گرفتند که سفارت را ترک کنند ولی عدهاﻱ از گردانندگان تحصن و اجزاء سفارت مانع شدند ۲۳ کاردار سفارت با متحصنین ملاقات کرد و ضمن تشویق آنها به ادامۀ تحصن پیشنهاد داد به پارلمان انگلستان شکایت کنند.۲۴ متحصنین هم تصمیم گرفتند، بنابه توصیه کاردار سفارت، در صورت خودداری دولت از رسیدگی به خواستههایشان به مجلس نمایندگان انگلستان متوسل شوند ۲۵ متحصنین نگران بودند مهاجرین به تهران بازگردند از این رو دوباره به مهاجرین تلگراف زدند که تا انجام مقاصد و اشارۀ ما از قم بازنگردید و فریب نخورید. آیتالله بهبهانی در پاسخ به متحصنین در تلگرافی به آنها اطمینان داد که فریب نمیخورند و تا به مقصود نرسند و تأمین از طرف سفارت انگلستان و روسیه داده نشود، از قم باز نخواهند گشت.۲۶ در ۱۱ جمادیالثانی گرانت داف در گزارشش به ادوارد گری مینویسد که با متحصنین ملاقات کرده و آنها حاضر نیستند وعدههای شاه را بپذیرند مگر این که دولت انگلستان ضامن اجرای آن شود. آنها حتی تهدید کردند که اگر علمای مهاجر قم هم وعدههای شاه را بپذیرند تسلیم نخواهند شد. گرانت داف جهت وارد آوردن فشار بیشتر بر حکومت ایران تقاضای شرفیابی کرد و انصرافش از ملاقات با شاه را منوط به دادن تضمین قطعی جهت خروج متحصنین از سفارت کرد.۲۷ شاه سعی کرد اقدامی جهت جلب موافقت متحصنین سفارت انجام دهد.
در ۱۲جمادیالثانی میرزا حسینخان مؤتمنالملک پسر مشیرالدوله صدراعظم را به سفارت انگلستان فرستاد با این دستخط که مجلس را فقط در تهران افتتاح میکنیم و هر موضوعی پس از مشورت اعضاء و حکم مجلس و تصدیق وزرای دربار فقط در صورتی قابل اجرا خواهد بود که به امضای شاه برسد. متحصنین با این دستخط مخالفت کردند. آنها مجلسی میخواستند که حکمش لازمالاجرا باشد و در همه شهرها و دهات دایر باشد. در ۱۳ جمادیالثانی شاه تحت فشار سفارت، علمای عتبات، مهاجرین قم و علمای دیگر شهرهاﻱ ایران ناچار دستخط دیگری صادر کرد که مجلسی مطابق میل علما تشکیل خواهد شد و صورت دستخط را برای چاپ به مطبعۀ شاهنشاهی فرستاد. ۲۸ دستخط مظفرالدین شاه به قرار ذیل بود:
جناب اشرف صدراعظم، از آن جائی که حضرت باری تعالی جلّ شأنه، سرشتۀ ترقی و سعادت ممالک محروسۀ ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ملوکانۀ ما بدان تعلق گرفته که برای رفاهیت و آسودگی قاطبۀ اهالی ایران و تشیید و تآیید مبانی دولت، اطلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجراء گذارده شود، چنان مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین شاهزادگان و علماء و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه، در دارالخلافۀ تهران تشکیل و تنظیم شود که در موارد لازمه در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقۀ لازمه را به عمل آورده و به هیأت وزرای ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنمایند. و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات مهمۀ قاطبۀ اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برسانند که به صحۀ مبارکه موشح و به موقع اجرا گذارده شود بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را مرتب و مهیا خواهید نمود که بعونالله تعالی این مجلس افتتاح و به اصلاحات لازمه شروع شود و نیز مقرر میفرماییم که سواد دستخط مبارک را اعلان و اعلام نمائید که تا قاطبۀ اهالی از نیات حسنۀ ما که تماما ً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است، کماینبغی مطلع و مرفّهالحال مشغول دعاگویی باشند. در قصر صاحب قرانیه به تاریخ ۱۴ شهر جمادیالاخره ۱۳۲۴٫ ۲۹
صورت دستخط شاه را در ۱۵ جمادﻱالثانی به دیوار سفارت و خیابانها و کوچهها چسباندند. مردم این دستخط را هم نپذیرفتند و آن را پاره کردند.۳۰ پس از صدور این دستخط اعتراضات فروکش نکرد متحصنین کماکان در سفارت باقی ماندند. در ۱۶جمادیالثانی آقا میرزا محمدصادق پسر آیتالله طباطبایی و آقا سید مطهر و آقاسیدعلاءالدین داماد آیتالله بهبهانی از سوی علمای مهاجر به تهران آمدند. آنها ابتدا به دیدار متحصنین سفارت رفتند و از آنجا برای ملاقات با شاه و صدراعظم راهی صاحبقرانیه شدند. آقامیرزا محمد صادق غروب از دربار بازگشت به سفارت رفت و مژده داد که شاه با خواستههای آقایان علما موافقت کرده و دستخطی هم به قرار ذیل صادر کرده است:
جناب اشرف صدراعظم در تکمیل دستخط سابق خودمان، به تاریخ چهاردهم جمادیالاخری ۱۳۲۴ امروز اجازۀ صریحه در تأسیس مجلس منتخبین فرموده بودیم. مجدداً برای این که عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کاملۀ همایونی ما واقف باشند، امر و مقرر میداریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحیحاً دایر نموده، بعد از انتخاب اعضاء مجلس، فصول و شرایط نظامنامه مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب و امضاء منتخبین، به طوری که موجب اصلاح عموم مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس مرتب نمایند که به شرف عرض و امضای همایونی ما موشّح و مطابق نظامنامۀ مزبور، این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد. ۱۶ جمادیالثانیه ۱۳۲۴٫ ۳۱
به رغم صدور این دستخط متحصنین باز هم به تحصنشان ادامه دادند. آنها ترک سفارت را منوط به تضمین دستخط شاه توسط سفارت انگلستان و قول دولت برای تشکیل مجلس کردند. در ۱۷ جمادﻱالثانی عدهای از تجار متحصن برای مذاکرۀ مستقیم با صدراعظم به ملاقاتش رفتند. کاردار سفارت انگلستان هم همراهشان بود. آنها دربارۀ مجلس شورا مذاکره کردند. متحصنین خواهان تشکیل مجلس شورای ملی بودند ولی مشیرالدوله خواهان تشکیل مجلس شورای اسلامی بود. سرانجام مشیرالدوله تسلیم خواست آنها شد.۳۲ در ۱۸ جمادﻱالثانی دستخط نهایی و اصلاح شدۀ شاه را که با دستخط ۱۴ جمادﻱالثانی او متفاوت و مبتنی بر اجازۀ تأسیس مجلس شورای ملی بود در حضور متحصنین سفارت به قرار ذیل قرائت کردند:
جناب اشرف صدراعظم، از آن جائی که حضرت باری جل شأنه سررشتۀ ترقی و سعادت ممالک محروسۀ ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبۀ اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده، لهذا در این موقع که رأی و ارادۀ همایون ما بدان تعلق گرفته که برای رفاهیت و امنیت قاطبۀ اهالی ایران و تشیید مبانی دولت و اصلاحات مقتضیه، به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجراء گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علماء و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف، به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافۀ تهران تشکیل و تنظیم شود، در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقۀ لازمه را به عمل آورده و به هیئت وزراء دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد، اعانت و کمک لازمه را بنمایند و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت به عرض برسانند که به صحۀ ملوکانه موشح و بعونالله تعالی به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به این دستخط مبارک نظامنامۀ ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تارخ مرتب و مهیا خواهید نمود. این مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل ما است افتتاح و به اصلاحات لازمۀ امور مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس شروع نمائید و نیز مقرر میفرمائیم که سواد این دستخط مبارک را اعلام و منتشر نمائید، تا قاطبۀ اهالی از نیات حسنۀ ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفهالحال مشغول دعاگوئی دولت و این نعمت بیزوال باشند. (در قصر صاحبقرانیه) به تاریخ ۱۴ جمادﻱالثانیه در سال یازدهم سلطنت.۳۳
تاریخ این دستخط را ۱۴ جمادﻱالثانی زدهاند درصورتی که در ۱۸ جمادﻱالثانی صادر شد که با وجود مشابهتها تفاوتی اساسی با یکدیگر دارند. دستخط روز ۱۴ جمادﻱالثانی مطابق میل متحصنین نبود. گرانت داف در گزارشش به ادوارد گری دربارۀ علت مخالفت مردم با آن مینویسد: «مردم عبارت فرمان ملوکانه را دربارۀ تشکیل مجلس شورا مبهم دانسته از این رو حاضر به قبول آن نیستند. روز چهارشنبه گذشته بنا به خواهش صدراعظم و اینجانب رهبران متحصنین را به حضور جناب اشرف معرفی کردم. آنها پس از چهار ساعت گفتگو، فرمان اصلاح شدهای را که دیروز به توشیح شاه رسید پذیرفتند.»۳۴ پس از صدور این دستخط است که اکثر متحصنین سفارت را ترک میکنند بدین ترتیب موافقتشان را با مفاد دستخط و رسیدن به توافق با حکومت اعلام میکنند. البته عدهاﻱ از متحصنین با آن موافق نیستند و تلاش میکنند امتیازات بیشتری کسب کنند، حتی دستخط دیگری تهیه میکنند و میخواهند که شاه آن را امضا کند رؤسای تجار با آنها مخالفت کرده و میگویند نمیشود هر ساعت شاه را مجبور کرد که دستخطش را عوض کند. در نهایت حدود سیصد ـ چهارصد نفر از رؤسای تجار و اساتید حرف در سفارت باقی میمانند تا مهاجرین به تهران بازگردند. میرزا محمدصادق طباطبایی هم در تلگرافی به قم از مهاجرین میخواهد هرچه زودتر به تهران بازگردند زیرا بیم آن میرود که کارها خراب شود و مسلمین از دست بروند. او به مهاجرین تضمین میدهد که شاه با تشکیل مجلس شورا و تمام خواستههای آنها موافقت کرده است.۳۵ علمای مهاجر تصمیم میگیرند به تهران بازگردند. شیخ فضلالله نورﻱ بلافاصله به طرف تهران حرکت میکند و در کهریزک منتظر سایر مهاجرین میماند تا به اتفاق آنها راهی تهران شود. سایر مهاجرین در ۲۱ جمادﻱالثانی راهی تهران میشوند و در روز ۲۴ جمادﻱالثانی با استقبال و تشریفات کامل به تهران میرسند، ولی باز عدهاﻱ از متحصنین حاضر به ترک سفارت نیستند. این بار آنها میگویند تا زمان تشکیل مجلس در سفارت باقی خواهند ماند، اما علما خواهان اتمام تحصن هستند. ازاین رو در ۲۵ جمادﻱالثانی آیتالله طباطبائی و آیتالله بهبهانی به قراولخانهاﻱ نزدیک سفارت میروند و از مردم میخواهند که سفارت را ترک کنند. پس از مذاکرات با متحصنین سرانجام آخرین نفرات متحصن نیز دست از تحصن میکشند و سفارت را ترک میکنند.۳۶
واپسین روزهایی که به صدور دستخط تأسیس مجلس شوراﻱ ملی انجامید بنابه علل عدیده که مجال پرداختنش در این مقاله نیست در سرنوشت تاریخ معاصر ایران تأثیری بسزا داشت اما هدف از نگارش این مقاله مشخص کردن بروز یک اشتباه در مورد تاریخ صدور فرمان تشکیل مجلس شورای ملی است که این فقط اشتباهی دربارۀ روز صدور دستخط نیست بلکه تفاوت میان دو دستخط است که از انتقال رهبری خواستههای مردم از مهاجرین به متحصنین حکایت دارد.
تا روز ۱۴جمادیالثانی مهاجرین قم دست بالا را در هدایت جنبش داشتند ولی پس از صدور دستخط اول متحصنین سفارت که از زمان استعفاﻱ عینالدوله با ریزش نیروهاﻱ مردمیشان روبهرو بودند و حتی از بازگشت مهاجرین هم میترسیدند، با مساعدت و همراهی کامل گرانت داف کاردار سفارت انگلستان فراتر رفته و با وارد آوردن فشار بیشتر، شاه را وامیدارند که دستخط دیگری در ۱۸ جمادﻱالثانی صادر کند که تاحدودی خواستههای متحصنین را تأمین میکند. برخی نویسندگان مانند محمدمهدی شریف کاشانی ذکری از حوادث مابین دو دستخط نمیکنند و چنان مینماید که گویی فقط یک دستخط در روز ۱۴ جمادیالثانی صادر شده است.۳۷ برخی دیگر مانند ناظمالاسلام کرمانی هم دربارۀ علت تاریخ صدور دستخط مینویسد: «تاریخ این دستخط در هیجدهم بوده ولی محض این که مطابق باشد با روز تولد شاهنشاه، تاریخ آن را در چهاردهم نوشتند. کما لا یخفی.»۳۸ به هر رویآنچه که از شواهد و قرائن برمیآید این است که تاریخ صدور دستخطی که به فرمان مشروطیت مشهور است روز ۱۸ جمادﻱالثانی ۱۳۲۴ است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
- ناظمالاسلام کرمانی. تاریخ بیدارﻱ ایرانیان. به اهتمام سعیدی سیرجانی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶٫ ج ۱، صص ۹۱- ۹۳٫ عبدالحسینخان سپهر. مرآت الوقایع مظفری و یادداشتهای ملکالمورخین. با تصحیحات عبدالحسین نوائی. تهران، زرین، ۱۳۶۸٫ قسمت ۲، ص ۲۷۴، مهدیقلی هدایت مخبرالسلطنه. خاطرات و خطرات. تهران، زوار، ۱۳۴۴٫ ص ۱۴۱
- محمدمهدی شریف کاشانی. واقعات اتفاقیه در روزگار. به کوشش منصورهاتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان. تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲٫ ج ۱، ص ۴۶
- مرآتالوقایع مظفری… . ص ۲۹۸ و ۳۰۰
- محمود احتشامالسلطنه. خاطرات احتشامالسلطنه. به کوشش محمدمهدی موسوی. تهران، زوار، ۱۳۶۷٫ ص ۹
- واقعات اتفاقیه در روزگار، ج۱، ص ۶۰؛ مرآتالوقایع مظفری… . ص ۲۳۸ و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران. استخراج و تهیه حسن معاصر. صص ۵۰-۵۲ و یحیی دولتآبادی. حیات یحیی. تهران، ابنسینا، بیتا. ج۲، صص ۵۲-۵۳؛ تاریخ بیدارﻱ ایرانیان، ج۲، صص۱۴۴-۱۴۶ و حبلالمتین، س۱۳، ش۳۹، ص ۲۰
- حیات یحیی، ج۲، صص ۵۲-۵۶
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، صص ۲۰۴-۲۰۹
- همان، صص ۲۱۰- ۲۱۳
- تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ص ۶۳ و اسمعیل رائین، انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت ایران، { بیجا، بینا}، ۱۳۴۵٫ ص ۷۴
- مهدی ملکزاده. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران، علمی. بیتا. ج ۳،۲،۱، صص ۱۴۲-۱۴۳ و ۳۵۰
- واقعات اتفاقیه در روزگار، ج۱، ص ۶۶ و تاریخ بیدارﻱ ایرانیان، ج۱، صص ۲۳۸-۲۴۰ و قهرمان میرزا عینالسلطنه. روزنامه خاطرات عینالسلطنه. به کوشش مسعود میرزا سالور- ایرج افشار. تهران، اساطیر، ۱۳۷۶٫ ج۲، صص ۱۷۳۵-۱۷۳۶ و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران. ص ۸۱ و تاریخ مشروطه ایران، ص۲ و جریده ملی، س۱، ش۱۴، ص۲
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص ۲۷۴ و ادوارد براون. انقلاب ایران. ترجمه و حواشی احمدپژوه. تهران، کانون معرفت، ۱۳۳۸٫ ص ۱۲۳
- ایران، س۵۹، ش۹، صص۱-۴
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱،ص۲۴۲-۲۶۲ و ۲۶۹-۲۷۱ و ابراهیم صفایی. اسناد مشروطه. {بیتا، بینا}، ۱۳۴۸٫ صص ۲۶-۳۰ و حیات یحیی، ج۲، صص ۶۸-۷۰ و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ص ۸۶ و انقلاب مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امورخارجه انگلیس (کتابهای آبی). به اهتمام رحیم رضازادۀ ملک. تهران، انتشارات مازیار و انتشارات معین. ۱۳۷۷٫ ص ۲۱ و واقعات اتفاقیه در روزگار، ج۱، ص۷۳
- محمدباقر گوهرخای. گوشهاﻱ از رویدادهاﻱ انقلاب مشروطیت ایران. تهران، مرکز نشر سپهر، ۲۵۳۵٫ ص ۴۰ و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، صص ۶۸ و ۷۰ و تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، صص ۲۹۴-۲۹۷ و جهانگیر قائممقامی. یکصد و پنجاه سند تاریخی از جلایریان تا پهلوﻱ. تهران، ستاد بزرگ ارتشتاران، کمیته تاریخ، ۱۳۴۸٫ ص ۲۸۳
- نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت امورخارجه ایران. تهران. وزارت امور خارجه. ۱۳۷۰٫ صص۱۴۳-۱۵۰ ،۱۵۲
- تاریخ بیدارﻱ ایرانیان، ج۱، ص۲۹۳
- واقعات اتفاقیه در روزگار، ج۱، ص۸۲ و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ص ۱۳۵
- کتاب نارنجی. به کوشش احمد بشیری. تهران، نشر نور، ۱۳۶۷٫ ج۱، ص ۲۸ و واقعات اتفاقیه در روزگار، ج۱، ص ۸۴ و نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت امور خارجه ایران، ص ۱۶۰
- تاریخ بیدارﻱ ایرانیان، ج۱، ص ۳۰۵ و خاطرات من، ج۱، ص۱۳۷
- حسن اعظام قدسی اعظامالوزاره. کتاب خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله. بینا، حیدری، ۱۳۴۲٫ ج۱، ص ۱۳۶
- تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، صص ۷۶-۷۷
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص ۳۰۱
- انجمنهای سرﻱ در انقلاب مشروطیت ایران، ص۱۰۰
- اسناد وزارت امور خارجه ایران، س ۲۴، ک ۲۱، پ۱
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، صص۳۰۱-۳۰۲
- تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، صص ۷۷-۷۸
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص ۳۰۸
- همان، صص ۳۱۳-۳۱۴
- همان، ص ۳۱۳
- همان، صص ۳۱۹-۳۲۰
- همان، صص ۳۲۱-۳۲۲
- همان، ص ۳۲۴
- تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ص ۸۷
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، صص ۳۲۶-۳۲۸ و روزنامۀ اخبار مشروطیت و انقلاب ایران، ص ۴۱
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، صص ۳۲۵-۳۳۲
- واقعات اتفاقیه در روزگار، ج ۱، ص ۸۵
- تاریخ بیداری ایرانیان، ج ۱، ص ۳۲۴.