مرگ مشکوک عباس میرزا / طاهره رشیدی
مرگ مشکوک عباس میرزا
طاهره رشیدی
عباس میرزا (۴ ذیحجه ۱۲۰۳ نوا / مازندران – ۱۰ جمادیالثانی ۱۲۴۹ مشهد) یکی از شاهزادههای قاجار فرزند فتحعلیشاه و آسیه خانم بود. عباس میرزا همچنین ولیعهد و والی آذربایجان بود. وی قبل از مرگ پدرش از دنیا رفت.
ولایت عهدی عباس میرزا
فتحعلی شاه در سال دوم جلوس سلطنت خود، مجلس باشکوهی ترتیب میدهد و جمع کثیری از بزرگان و علماء و رجال سرشناس و درباریان و وابستگان صاحب رأی و نظر و همچنین سرکردگان خاندان قاجار را دعوت میکند تا آنها در زمینه تفویض ولیعهدی به فرزند قابل و کاردانش، عباس میرزا به مشورت و گفتگو بپردازند.
فتحعلی شاه که عباس میرزا را از دیگر فرزندان خود باهوشتر و دلیرتر و مستعدتر میدید وقتی در این مجلس، عموم بزرگان و سران قاجار نسبت به شجاعت و امتیازات برجسته عباس میرزا و درایت و قابلیت او اتفاق نظر داشتند، این انتخاب شاه را شایسته دانستند و فردای آن روز شاه او را به حکومت آذربایجان تعیین مینماید.
ازدواج عباس میرزا
فتحعلی شاه پیش از عزیمت نایبالسلطنه عباس میرزا به آذربایجان به فکر ازدواج برای فرزند خود برآمد و بهمین لحاظ پس از آنکه با عباس میرزا در این زمینه صحبت کرد، دختر میرزا محمدخان دولوی قاجار را که از زعمای طایفه قاجار بود به نام «خرده خانم» برای وی نامزد کرد و این از لحاظ سیاسی نیز برای ایل قاجار اهمیت فراوان داشت که وصلت عباس میرزا درون ایلی باشد و به این ترتیب عباس میرزا روانه آذربایجان شد.
اقدامات عباس میرزا
نایب السلطنه پس از ورود به آذربایجان و استقرار در این سرزمین شروع به یک سلسله تحقیقات و مطالعات به منظور اصلاح امور ادارات و اصلاح وضع دیوانی و کارهای اجتماعی آن انجام داد و اقداماتش را برای تأمین حال مردم و آسایش عمومی آغاز کرد.
نایب السلطنه ابتدا دستور داد که منشیان بصیر و مأمورین بی نظیر با توجه به جوانب و اطراف قضیه و رسیدگی تحقیقات دقیقی صورت جدیدی از آنها برداشته با طرز نوین و تازهای از آنها بهرهبرداری کنند.
سپس دستور داد که شهرهای مهم آذربایجان از جمله اردبیل و خوی و مراغه و غیره از شکل و صورتهای قبلی خارج شوند و مخصوصاً ترتیب خیابانها و عمارات به طرز نوین و خوش قوارهای احداث گردند، به فرمان و تأکید نایبالسلطنه در مراکز مهم ایالت آذربایجان چندین قلعه مهم ساخته و پرداخته شد.
عباس میرزا وضع چاپار خانههای آذربایجان را نیز مرتب کرده و سروصورتی به آنها داد و برای اینکه مسافرینی که از ولایات عبور میکنند خرج و هزینهای جداگانهای به رعایا تحمیل نکند ترتیب جدیدی برقرار و مقرر گردید که حرکت مسافرین خارجی و نمایندگان و فرستادگان اروپایی به هزینه دولت در شهرهای آذربایجان انجام گیرد و بموجب این مقررات تازه تأکید گردید که کسی را حق این نیست که حتی توبره کاهی از رعایا بگیرد.
هنگامی که عباس میرزا ولیعهد و حاکم آذربایجان بود، در طول جنگ اول ایران و روس کشف کرد نیروی عشایری در برابر توپخانه سیار کارساز نیست.
بنابراین دست به اصلاحاتی در نیروهای نظامی زد و ۶۰۰۰ سرباز، هسته اصلی این نظام بود که آنان به توپخانه سیار و سلاحهای جدید مجهز بودند، از دولت حقوق مرتب میگرفتند، لباس متحدالشکل داشتند، در سربازخانه ساکن بودند و مشق میکردند و از سوی افسران اروپایی آموزش میدیدند. عباس میرزا برای تجهیز قشون جدید، یک کارخانه توپسازی، یک کارگاه تولید تفنگ سرپر و دارالترجمهای برای کتب راهنمای نظامی و مهندسی در تبریز بنا نهاد. برای تامین آتیه این تاسیسات نخستین گروه دانشجویان ایرانی را به اروپا اعزام کرد: آنان ملزم به تحصیل دروس علمی چون علوم نظامی، مهندسی، اسلحهسازی، طب، نقشهبرداری و زبانهای جدید بودند.
عباس میرزا، سالها فرمانفرمای آذربایجان بود و فرماندهی قشون ایران در سالهای ۱۲۱۸ تا ۱۲۲۸ قمری در جنگهای ایران و روس را نیز به عهده داشت. در این جنگهای ده ساله در نبردهای نظامی مهمی چون جنگ اوچ کلیسا پیروز شد و توانست بارها مناطقی از ایران همچون ایروان، قرهباغ، گنجه و شیروان را از روسها پس بگیرد، ولی سرانجام از آنان بویژه در نبرد سرنوشتساز اصلاندوز شکست خورد. این شکست آنچنان سنگین بود که پس از آن، ایران مجبور به پذیرش پیمان گلستان شد. پیمانی که بر اساس آن قرهباغ، باکو، شیروان، داغستان، گرجستان و… از ایران تجزیه شد.
عباس میرزا پس از پیمان گلستان، درگیر جنگ با عثمانیان شد که در این نبرد پیروز شد و سپاه عثمانی را درهم کوفت. سپس در شرایطی که قشون جدیدی بر اساس الگوهای اروپایی برای ایران ایجاد کرده بود، برای بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته ایران اقدام کرد. در این جنگها که به دوره دوم جنگهای ایران و روس معروف است، ایران در مراحل ابتدایی به پیروزیهای بزرگی دست یافت، ولی با رسیدن قشون روسیه به فرماندهی پاسکویچ، ایران شکست خورد و حتی تبریز نیز سقوط کرد. به دنبال این نبردها، ایران به پیمان ترکمانچای تن داد که بر اساس آن افزون بر تجزیه ایروان، نخجوان، اردوباد و تالش از میهنمان، دولت ایران، کاپیتولاسیون درباره اتباع روسیه را نیز پذیرفت.
فوت عباس میرزا
سالیان متمادی بود که یک بیماری مزمنی که دستگاه گوارش و کلیههای عباس میرزا نایبالسلطنه را مورد حمله قرار داده بود و مزاج این شاهزاده نیرومند و مقتدر را انحال اعتدال خارج ساخته بود.
طبیب مخصوص و معالج عباسمیرزا، »دکتر کورمک» انگلیسی بود که همراه هیئتهای سیاسی دولت انگلیس به ایران آمده و بواسطه خلاقیت و دقتی که در امر مداوا و معالجه چند بیمار از خود نشان داده بود فتحعلیشاه او را روانه اردوی فرزندش عباسمیرزا کرده بود.
وقتی بیماری عباس میرزا شدت یافت و شاهزاده جنگاور و وطنخواه از درد کلیه بخود میپیچید «کورمک» به او خاطرنشان ساخت که بیماریش خطر فوقالعادهای برای وی ندارد و هلاکآور و کشنده نیست و شما نباید نگران این قضیه باشید.
فتحعلیشاه که از بیماری فرزندش اطلاع یافته بود پس از عزیمت عباس میرزا به مشهد، «کورمک» را با اعتباری به مبلغ پنج هزار تومان برای معالجه عباس میرزا روانه مشهد نمود ولی کسی ندانست که چه اتفاقی افتاد و چه دستهای مرموزی به حرکت درآمد که این طبیب و حکیم حاذق و معتمد در نزدیک شهر نیشابور در سر راه عزیمت به مشهد ناگهان فوت شد.
کسالت و بیماری عباس میرزا در شهر مشهد، غفلتاً رو به شدت میگذارد تا جائیکه در پاهای او ورمهای زیادی ظاهر میگردد، این ورمها تدریجاً از پا به زانو بالا آمده و به نقاط بالاتر سرایت مینماید تا جائیکه یک قسمت از بدن او را فلج مینماید.
بهر تقدیر، در شب نهم جمادی الآخر سال ۱۲۴۹ عباس میرزا پس از بازگشت از زیارت حضرت رضا(ع) دچار استفراغهای پی در پی میگردد که همه آنها خونآلود بود گویا با کبد وی ارتباط داشت که بیشتر ناشی از مسمومیتی مرموز بود.
این استفراغ ها طوری عباس میرزا را به رخوت و سستی و بیحالی دچار میگرداند که منتهی به درگذشت آن شاهزاده غیرتمند و دلاور میگردد.
در آن وقت بر بالین وی تنها علیاصغر خواجه نشسته بود و عباس میرزا که مرگ خویش را قطعی میبیند به خواجه وصیت میکند تا او را در صحن مطهر حضرت دارالحفاظ رضا بخاک بسپارند، آن گاه کلمه توحید را بر زبان جاری ساخته و جان به جان آفرین تسلیم میکند، او در این هنگام فقط ۴۷ سال داشت.
بتصور من کاتب متن فوق از ملازمین نایب السلطنه هستند که به این شکل نسبت به مرگ ولینعمت خود پارانویا دارند.
استاد معزم این اطلاعات دقیق و این شک و شبهه از چه بابات حاصل گشته.
حتما برادر بزرگ عباس میرزا که قبل از ایشان در اثر وبا فوت نمود هم دچار مرگ مشکوک شده.
اینگونه تخم شک در دل فرزندان میهن نکارید. چرا اصرار دارید که زیر هر کاسه نیم کاسهای هست.
سلام. با تشکر از اظهار نظر شما. همانگونه که می بینید این مطلب توسط خانم رشیدی نوشته شده و قبلا در روزنامه همشهری به چاپ رسیده است. بنابراین باب نقد برای مطالب مندرج باز و متوجه نگارنده مطالب می باشد. با تشکر، تبریزپدیا
عجیبه شما چرا اینقدر هراسان شدید نگران نباشید کسی شما را مقصر نمیداند تاریخ پر از این دسیسه هاست
اطلاعات خوبی بود
ممنون از روشنگری و بازنشر اطلاعات تاریخی
سپاس از شما دوست عزیز.
صد حیف!!