سعی کنید اشتباهات دیگران را ببخشید، حس انتقام انرژی منفی دارد.
خانه » مشاهیر و مفاخر » چهره های ماندگار » زندگی دکتر محمدعلی مولوی (پدر ژنتیک) از زبان خودش
3694 بازدید

زندگی دکتر محمدعلی مولوی (پدر ژنتیک) از زبان خودش

محمدعلی مولوی

من محمدعلی مولوی هستم. جد بزرگم فرد معروف و فقیهی بود که بعد از انقلاب روسیه از ایروان به ایران مهاجرت کرد و در تبریز ساکن شد و چون ارادتی به مولوی رومی داشت ، به نام مولوی معروف شد. وی ، مقبره بزرگی در تبریز دارد که شامل مقبره، مسجد، مدرسه و دارالضیلفه است . من در سال ۱۳۰۰ شمسی در تبریز متولد شدم . چهار سال ابتدایی را در تبریز و بقیه دوران دبستانی و دبیرستانی و دانشکده پزشکی را در تهران سپری کردم .

بعد از گذراندن دوره عمومی ، برای مدت چهار سال عازم پاریس شدم و به عنوان آسیستان خارجی این مدت را در بیمارستان کودکان پاریس در بخش آقای پرفسور لامی استاد کودکان و ژنتیک طی کردم .

سال ۱۳۳۲ به تهران مراجعت کردم پس از گذراندن امتحان ، وارد کادر هیئت علمی دانشگاه تهران – بخش آقای دکتر منوچهر اقبال – شدم و از همان زمان دروس ژنتیک پزشکی را در دانشگاه بعد از ظهرها در سال پنجم و دروس پزشکی داخلی و عفونی کودکان را در بیمارستان هزار تختخوابی آغاز کردم . سه سال بعد ، صبح ها ، یک بخش عفونی کودکان به حقیر نفویض شد که بیماران ژنتیکی و مشاوره و احیاناً بستری کردن بیماران مربوطه در این بخش صورت می گرفت هم چنین بررسی و مقایسه دو قلوها نیز در همان بخش انجام می شد .

در سال ۱۹۶۲ میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی برای تکمیل دوران ژنتیک ، به دانمارک رفتم و در مدت سه ماهه آن استفاده فراوان از آن دوران بردم . در سال ۱۹۶۴ میلادی نیز از طرف WHO برای گذراندن دوره یک ماهه عازم امریکا شدم در سال ۱۳۳۶ از طرف سازمان بهداشت جهانی به عنوان کارشناس ژنتیک شناخته شدم .

مقالات بنده در کلیه مجلات آن زمان ( سخن پزشکی ، مجله ی کودکان ، زنان ، نظام پزشکی و دانش پزشکی ) ملاحظه می شود در جمله سمینارها و کنگره های داخلی و خارجی شرکت و در مورد امراض ارثی سخنرانی می نمودم در سال ۱۳۴۱ اجازه نشر یک مجله به نام دانش پزشکی را با همکاری آقای دکتر جواد هیئت کسب کرده و مدت ۵ سال آن را منتشر کردیم در بیشتر موارد سخنرانیهای هفتگی بیمارستان هزار تختخوابی و بیماران جالب ارثی مانند سندرم داون ، مارفان ، لورانس مون ، نشانگان پوتس جگرس، پولیپ های روده و غیره ، معرفی می کردم .

راهنمایی رساله های متعددی را در مورد بیماریهایی ارثی کودکان و عفونی به عهده داشتم هر کدام از فارغ التحصیلان که برای خداحافظی وادامه تحصیل به خارج از کشور سفر می کرد ، سفارش می کردم که در صورت تمایل رشته ژنتیک را برای تخصص انتخاب نمایند ولی جمله آنان رشته های پر درآمد مانند جراحی زیبایی ، زنان ، جراحی قلب و عروق ، پوست و … را انتخاب می کردند . دانشجویان زیادی حقیر را به نام آقای ژنتیک می نامیدند چون در آن زمان رشته ای به این نام در دانشگاه وجود نداشت .

در سال ۱۳۳۶ شمسی در کنگره بین المللی کودکان ، دو بیمار مبتلا به نشانگان فریاد گربه را معرفی کردم . در سال ۱۳۴۰ شمسی یک انجمن ژنتیک با شرکت کلیه کاردانان ژنتیک انسانی دامی و گیاهی تشکیل دادیم . بعد از آن ، هر سال در دنباله کنگره کودکان مدت ۲ روز سمینار ژنتیک تشکیل می شد که مباحث گوناگونی راجع به مسائل متعدد ژنتیک روز بحث می شد خوشبختانه آقای دکتر کریمی نژاد استاد هیستولوژی که علاقه ای به ژنتیک داشتند در سال ۱۳۴۵ شمسی فعالیت خود را در بیمارستان زنان بخش خصوصی شروع کردند . به طوری که امروزه آزمایشگاه خصوصی ایشان از معتبرترین مراکز ژنتیک به شمار می رود. در سال ۱۳۴۰ شمسی در بیمارستان هزار تختخوابی به کمک آقای دکتر نفیسی و دکتر خاوری بخش سیتوژنیک راه اندازی شد . به خاطر دارم که مردی از طرف پزشکی قانونی به من معرفی شد ، که مرتکب قتل شده بود و وکیل وی ادعا کرده بود ، وی به علت داشتن XXY ، اختیاری برای قتل نداشته و از مجازات معاف می باشد از این شخص در بخش آقای دکتر نفیسی کاریوتایپ به عمل آمد و ملاحظه گردید که یک مرد سالم XY می باشد و جواب آن به پزشکی قانونی تحویل گردید نامبرده قبلاً به بنده مراجعه و حقیر را تطمیع کره بود که جواب مساعدی به پزشکی قانونی بدهم ولی از آن استنکاف کردم .

در سال ۱۳۴۹ شمسی به کمک آقای دکتر خاوری و دکتر روزبهانی یک مرکز ژنتیک و مشاورات خصوصی تشکیل داده و مراجعان را راهنمایی می کردیم . در ابتدای کار قریب ۱۰ سال ، بیشتر مراجعه کنندگان ما یهودیها بودند ولی بعد از آن ، به علت منصرف شدن از ازدواج های فامیلی ، موردی مشاهده نشد . در سال ۱۳۵۵ شمسی که مأموریت یافتم یک مرکز تحقیقات ژنتیک در بیمارستان حمایت مادران ( بیمارستان شهید اکبر آبادی کنونی ) دایر نمایم ، با کمک آقای دکتر خاوری و دکتر روزبهانی و دکتر یزدانی که اکنون در سوئد است و دکتر مظهری اقدام به جمع آوری افراد کاردان مناسب که پس از طی دورانهای لازم از تخصص های بیوشیمیایی ، بیولوژی و سیتولوژی انتخاب کردیم ، مشغول کار شدیم .

در ضمن ۲۴ تن از افراد فوق دیپلم را به مدت یک سال دوران مشاورت و مسائل ژنیتک آموزش دادیم که به زایشگاههای وابسته ۸ گانه حمایت مادران رفته و بیماران مربوطه را به مرکز معرفی نمایند و از نظر غربالگری کمک کنند متأسفانه پس از انقلاب ، توجهی به مرکز تحقیقات ژنتیک که به زحمت فراهم گردیده بود نشده و ۲۷ تن از کارمندان ما را به بخشهای دیگر منتقل کردند و آقای دکتر روز بهانی و دکتر یزدانی نیز به خارج از کشور رفتند حقیر و آقای دکتر آملی متخصص کودکان با یک منشی تنها باقی ماندیم ما در بخش ژنتیک غربالگری فنیل کتونوری و گالاکتوزمی را آغاز کرده بودیم و از کلیه نوزادان زایشگاه حمایت مادران که روزانه بیش از ۱۰۰ زایمان انجام می شد تست و آزمایشات لازم را از بابت دو بیماری یاد شده ، آغاز کرده بودیم . همینطور اختلالات ژنتیکی سیتولوژی را بررسی می کردیم . در ضمن بهداری وقت ، مقدار زیادی شیر ویژه مبتلایان به فنیل کتونوری را در اختیار ما می گذارد تا به کودکان مبتلا تفیض کنیم ، کودکان زیادی پیدا کردیم که از کند ذهنی و عقب ماندگی ذهنی نجات یافتند.

متأسفانه شیر و مواد غذایی نیز قطع شد و مبتلایان وضع اسفباری پیدا کردند و به زحمت با هزینه شخصی که کمرشکن بود شیر تهیه می کردند . اکنون پرونده قریب به ۱۴۰ بیمار مبتلا در بخش تحقیقات وجود دارد که جالب توجه می باشند.

مشاوره ژنتیک با مبتلا شدگان عوارض ارثی و دوقلوها در مرکز ما مجانی بود . با مشاهده چنین وضعی بنده درخواست بازنشستگی کرده و از کار به کنار رفتم . اکنون آقای دکتر آملی با حداقل امکانات بخش را اداره می فرمایند . بنده پس از سه سال بازنشستگی توسط مرکز بهداشت استان توسط آقای دکتر نقوی با همیاری آقای دکتر مظهری و دکتر خاوری دعوت شدیم که مرکز مشاوره ژنیتک و صدای مشاوره خانواده را از بابت مسائل ژنتیکی را اندازی کنیم . قرار بود یک آزمایشگاه ژنیتکی هم در مرکز یاد شده تأسیس گردد . متأسفانه برکنار شدن آقای دکتر نقوی منجر به تعطیلی مرکز مشاوره گردید . بنده و همکاران به درمانگاه بهزیستی شرق تهران منتقل شدیم و مشاورات ژنیتکی را در آن جا تشکیل دادیم . خوشبختانه با تشریف فرمایی آقای دکتر شفقتی هم به درمانگاه یادشده ، رونق مشاوره بیشتر شد .

پس از دو سال اداره مشاورات در سال ۱۳۷۳ شمسی به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی دعوت شدم که یک مرکز تحقیقات ژنیتکی در آن جا تشکیل بدهم و یک ساختمان ( کنونی ) بزرگی هم با وسایل مقدماتی جهت این کار در نظر گرفته شده بود . در ابتدای امر ۴ تن کارمندان این مرکز بودند که به سبب گرفتاری خانوادگی دو تن مرکز را ترک کردند . از همان ابتدا بنده مشاورات ژنیتکی را دایر کرده و سعی کردم در تکمیل وسایل لازم و جلب همکاران کاردان رونقی را که در خور چنین مرکزی بود فراهم سازم ولی به سبب فقدان افراد کاردان و علاقه مند ، دو سال اول به جز مشاورات ژنیتکی و تدریس سه واحد ۳۲ ساعته مشاوره و پیشگیری های ژنیتکی برای کارشناسی مددکاری، پرستاری و فیزیوتراپی ، پیشرفت دیگری به سبب دشواری مالی انجام نگرفت . خوشبختانه به سال ۱۳۷۵ شمسی آقای دکتر نجم آبادی متخصص ژنیتک مولکولی از امریکا مراجعت کرده متمایل شدند با بخش مرکز تحقیقات ژنیتک همکاری نمایند . با کمال خوشحالی مورد استقبال قرار گرفته و مشغول کار شدند . کاردانی و پر کاری ایشان باعث شد که حقیر سرپرستی مرکز را مدتی بعد به ایشان واگذار کرده و خود مشاور و عضو هیئت علیم مرکز و دانشگاه باشم . بعد با آقای دکتر شفقتی ، سرکار خانم دکتر کهریزی ، آقای دکتر جوان ، آقای دکتر حاجی بیگی ، خانم دکتر نیشابوری ، خانم دکتر کیهانی ، خانم دکتر حاتمی و خانم دکتر بهجتی به گروه ما پیوستند و مرکز تحقیقات رونق کافی گرفت . امید است که با تکمیل وسایل لازم و استخدام یک آمارگر ، کاردان اعصاب و روان ، زنان … کادر مرکز تکمیل گردد و رونق دلخواه حقیر را به دست آورد .

در هر حال این مرکز سومین مرکزی است که توسط حقیر ایجاد شده و با ورود آقای دکتر نجم آبادی با ارائه کنگره معلولان ژنیتکی ، سمینارها و ترتیب کنفرانس های سودمند و انجام آزمون های پیشرفته امروزی به حدی جلو برود که با مراکز ممالک راقیه نزدیک شود و بتواند مرجع کلیه نیازهای ژنیتکی خانواده های کشور عزیز گردد .

با توجه به پیشرفت این مرکز آرزوی حقیر که برپایی یک مرکز بزرگ تحقیقات ژنیتکی بود ، جامه عمل می پوشد و به نظر نمی رسد که با وجود همکاران لایق یاد شده حوادث روزگار گزندی بدان وارد سازد از همان ابتدا ورود به داشگاه تهران ، آرزوی حقیر ایجاد یک چنین مرکز و برپایی آن بود که نه در کشور خودمان بلکه در خاورمیانه نیز سرآمد باشد که خوشبختانه امروزه با کمک همکاران هنرمند و دانش ساز امکان آن وجود دارد.

تألیفات و جوایز: اصول بیماری های ارثی انسان در دو جلد ، امراض کروموزومی و متابولیک ، دیابت و راهنمای بیماران دیابتی ، ژنیتک عمومی در دو جلد ، بهبود نسل بشر ، مشاوره ژنیتک با معیت آقای دکتر خاوری و روزبهانی ، بیماری های عفونی در دو جلد، مسائل گوناگون پزشکی در هفت جلد ، رساله به زبان فرانسه راجع به کمبود ویتامین A در ایران ، سؤالهای انترنهای بیمارستانهای تهران با یاری آقای دکتر مژدهی در سه جلد ، سؤال و جواب در طب داخلی ، نگارش بخش عفونی طب داخلی آقای دکتر اردوبادی و همکاران دانشگاهی بخش ژنیتک خون شناسی جناب آقای دکتر پویا ، ترجمه جراحی صغیر در سه جلد ، بیاری های عفونی کودکان و داخلی رشته کودکیاری در دو جلد ، بهداشت عمومی در دو جلد ، مقاله به زبان انگلیسی در مجله Gynecology and obstetric با معیت آقای دکتر کریمی نژاد ، مقالات متعدد در تمامی مجلات پزشکی روز ایران ، بیماری های شایع ارثی و مادرزادی.

سال ۱۳۷۸ شمسی به سبب کوشش های بی دریغ در رشته پزشکی ، از طرف وزیر بهداشت و آموزش پزشکی لوح تقدیر و مدال دریافت نمودم هم چنین در سال ۱۳۷۹ شمسی مورد عنایت شایسته دانشگاه و همکاران گرامی ، با دریافت تشویق نامه و هدایای نفیس و نامگذاری یک تالار در مرکز به نام حقیر قرار گرفتم و تعداد ۵۳۳ جلد کتاب به کتاب خانه دانشگاه اهدا کرده ام .

در مورد زندگی شخصی باید بگویم: من در ۳۲ سالگی ازدواج کردم حاصل ازدواجم یک پسر بود که در یکی از دانشگاه های معتبر انگلستان ، اقتصاد خوانده بود و همان جا زندگی می کرد که متأسفانه فوت کرد.

در حال حاضر روزی ۸-۷ ساعت مطالعه می کنم . هنوز هم دانشجو هستم ، با اینترنت کار می کنم و یکی دو ساعت در روز پیاده روی می کنم.

تاکنون ۲ نظر ثبت شده است.

  1. آقای دکتر مولوی پزشکی بسیار حاذق بودند ، در سال ۱۳۵۹ پدر من آپارتمانی مسکونی متعلق به ایشان را اجاره کرد به آدرس سه راه طالقانی شریعتی کوچه محسنی پلاک ۶ ( الان پلاک تغییر کرده ) پدرم مردی مریض احوال و پیر بود که شغلش در جوانی صحافی بود ولی در آن زمان شغل مشخصی نداشت و خرج خانه و اجاره اش با من بود که از طرق مختلف حلال تامین می کردم ، روزی پدرم سر کوچه محسنی تصادف کرد و فوت شد ، اجاره منزل ما گاهی عقب می افتاد این را قبول دارم ، آقای دکتر اول زمستان شوفاژ منزل ما را قطع کرد و منو مادر و خواهر و برادرم مریض شدیم ، به ایشان عرض کردم من یتیمم و کسی را هم نداریم به ما رحم کنید ، قبول نکردند ، یکماهی گذشت و روزی مادرم به مطب رفت و نمی دانم چه گفت که ایشان شوفاژ را باز کرد ولی به ما فشار میاورد که خانه را تخلیه کنیم ، اجاره منزل را تسویه کردم ولی ایشان بازهم اصرار بر تخلیه داشتند ، روزی به ایشان گفتم آقای دکتر شما که پزشک هستید ملاک زاده و سرمایه دار هستید بود و نبود این اجاره چه تفاوتی برایتان می کند ؟ به ما رحم کنید اما رحم نکردند ، ما از آن خانه رفتیم و آواره شدیم .

    • ولی من بنا به تجربه شخصی که از جناب دکتر محمد علی مولوی دارم و در سال ١٣٨٠ من را از بیماری نادر سندروم استیونس جانسون؛ با کمک خانم دکتر گیتی ثمر در بیمارستان کسری تهران؛ با چند داروی ساده و ١٢ روز بستری کردن و بعد از ترخیص شدن از بیمارستان؛ هم جناب دکتر محمد علی مولوی و هم خانم دکتر گیتی ثمر به من تأکید فراوان کردند که حدود یک ماه باید در تهران بمانم تا اگر خدای نکرده مشکلی برایم پیش آمد بتوانم برای درمان به نزدشان بروم؛ هم تأکید فراوان داشتند و هم زمانی که به مطب این دو دانشمند بزرگ که حقیقتاً فرشته های زمینی و وسیله هایی از طرف خداوند برای نجات من از مرگ بودند؛ مراجعه کردم هر کدامشان نزدیک به یک ساعت برای طبابت من وقت گذاشتند و حتی زمانی که بعد از مرخصی از بیمارستان در خانه اقوام بودم در هر ساعت از شبانه روز تماس میگرفتم و مشکلم را میگفتم با نهایت محبت خالصانه پدری و مادری راهنماییم میکردند. حتی بعد از اینکه به لطف خداوند کاملاً خوب شدم و برای دیدار دوباره همراه پدرم به منزل دکتر محمد علی مولوی رفتم؛ خودشان و همسرشان با کمال خوشرویی و انسانیت از ما مهمان نوازی کردند و دکتر مولوی یک کتاب به من هدیه داد. من این پاسخ را در جواب ایمیل شما نوشتم چون واقعاً جناب دکتر مولوی با آنهمه بزرگواری و فداکاری و محبت خالصانه یشان نسبت به من امکان ندارد چیزهایی که شما در متن نوشتین حتی یک کلمه اش هم درست باشد.

ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه