ضعیف‌الاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود.
خانه » فرهنگ » آثار پژوهشی » نیم نگاهی به مبارزات شهید آیت الله سید اسدالله مدنی در دهه ۳۰ / علی اصغر شعردوست
2601 بازدید

نیم نگاهی به مبارزات شهید آیت الله سید اسدالله مدنی در دهه ۳۰ / علی اصغر شعردوست

ندای پرطنین حق طلبی

نیم نگاهی به مبارزات شهید آیت الله سید اسدالله مدنی در دهه ۳۰

شعردوست

دکتر علی اصغر شعردوست

 

طرح دستگیری آیت الله مدنی
پیش تر بیان کردیم که رژیم در مقابل فشارهای روزافزون مردم مسلمان و مجاهدت های پیگیر آیت الله مدنی، قول برچیده شدن کارخانه مشروب سازی را طی نامه‌ای به وی وعده داد و او تصمیم گرفت که آن محل را به دارالایتام تبدیل کند، اما همچنان که برای عده‌ای از ایادی رژیم، قابل پیش بینی بود، تعهد برچیده شدن کارخانه مذکور، آیت الله مدنی را از ادامه مسیر مبارزه با طاغوت و مظاهر آن باز نمی‌داشت.

   سید اسدالله مدنی

کمیسیون امنیت آذرشهر در جلسه مورخ ۲۳/۷/۱۳۳۱ در محل بخشداری آذرشهر تشکیل گردید و در خصوص برخورد با آیت الله مدنی به گفتگو پرداختند که فرازهایی از تصمیمات آن کمیسیون را جهت توجه به عمق فعالیت های آیت الله مدنی نقل می‌کنیم۱:

… چنانچه در گزارشات قبلی کتبا و حضوراً به عرض اولیای محترم امور رسانیده شد که آذرشهر یک شهر آرام و بی سرو صدا بوده از بدو ورود آقای مدنی به آذرشهر که با ماه محرم و سوگواری تصادف نموده که اغلب در وعظ و خطابه خود حرف های تحریک آمیز اظهار داشته و اهالی آذرشهر را به طرف اغتشاش و هرج و مرج دعوت می‌نماید. در صدد تولید انقلاب و آشوب است، تقاضا گردیده از مقامات عالیه دستور جلوگیری از عملیات غیر قانونی آقای مدنی دستور دستگیری او را صادر فرمایند، تا کنون دستوری صادر نشده،لهذا اعضای کمیسیون امنیت تقاضا دارند اولیای محترم امور و مقامات مسئول عطف توجه فرموده، در اسرع وقت نامبرده را از آذرشهر احضار یا حکم دستگیری وی را صادر فرمایند که دامنه اغتشاش و آشوب قطع شود، والا در غیر این صورت ظن قوی می‌رود آقای مدنی اهالی را تحریک کرده، یک انقلاب و آشوب غیرمنتظره در شهر تولید خواهد کرد… و ضمناً جناب استاندار آذربایجان دستور صادر فرموده‌اند که مأمورین انتظامی موظف هستند از هر گونه اتفاقات سوء و هرج و مرج جلوگیری نمایند.

از آن وقتی که آقای مدنی به آذرشهر وارد شده، درصدد بوده غفلتاً یک اغتشاش و انقلاب و ماجراجو و هرج و مرج کننده شخص مورد بحث می‌باشد که عده دیگری را نیز از قبیل معتمدین محل و سایر اشخاص ساده لوح را اغفال و تحریک می‌نماید که اداره شهربانی با تدابیر لازم از هر گونه عملیات نامبرده تا کنون جلوگیری کرده، نگذاشته منظور شوم خود را عملی و تولید انقلاب و آشوب نماید، ولی اخیراً عده‌ای تشکیل جلسه مذهبی داده با رهبری آقای مدنی غفلتاً تولید انقلاب می‌نمایند.

در این موارد مأمورین انتظامی وظیفه دارند برای جلوگیری از عملیات غیر قانونی آنها دخالت کرده و با تدابیر لازمه به هر نحو باشد نگذارند امنیت و انتظامات شهر به هم خورده و هرج و مرج شود، اگر مأمورین انتظامی نتوانستند با تدابیر جلوی اشخاص اخلالگر را بگیرند، آن وقت این مأمورین حق استعمال اسلحه را دارند یا خیر؟
با عرض مراتب فوق به نظر هئیت کمیسیون چنین می‌رسد یگانه راهی که کوچک ترین اتفاق سوئی رخ ندهد این است که شخص مزبور را به تبریز احضار یا دستور صریح دستگیری او را صادر فرمایند، والا در غیر این صورت بودن آقای مدنی در آذرشهر مستلزم خطری خواهد بود. بخشدار آذرشهر، رئیس شهربانی آذرشهر، رئیس پاسگاه ژاندارمری آذرشهر پس از پیشنهاد دستگیری یا تبعید آیت الله مدنی، رئیس شهربانی آذربایجان و استاندار وقت به مشاوره پرداخته و با توجه به پاسگاه مردمی و نفوذ کلامی وی هیچ کدام از این اقدامات را صلاح نمی‌بیند.

از طرفی آیت الله مدنی همچنان به مخالفت ها و مبارزات خود ادامه می‌دهند که به دنبال آن، رئیس شهربانی آذرشهر استعفا می‌کند. او دلیل استعفای خود را تهدید آیت الله مدنی و ترس از جان خود عنوان می‌کند مشارالیه در بخشی از استعفا نامه خود می‌نویسد:
… معلوم نیست چرا اولیای محترم امور به گزارشات معروضه این شهربانی و بخشدار محل و سایر ادارات دولتی که هرکدام به نوبه خود به ادارات مربوطه خودشان راجع به عملیات غیرقانونی مدنی گزارش داده‌اند تاکنون ترتیب اثر نداده‌اند، چنانچه در روز بیست و هشتم ماه جاری در موقع وعظ و خطابه خود در مسجد نسبت به اینجانب اهانت و تهدید نموده و چنین اظهار داشتند که در نظر دارم آقای رئیس شهربانی آذرشهر را نیز تسویه حساب نمایم و علاوه نموده از هیچ کس ترس و واهمه ندارم. جسارتا عرض می‌شود در این کشور قانون وجود ندارد که یک نفر شخص نامعلوم حال به اسم روحانی وارد آذرشهر شده و منظور شوم خود را با تبلیغات مذهبی به عمل آورده، علناً با تهدید مأموران دولت در بالای منبر دائماً درصدد تولید انقلاب و آشوب بوده تعقیب و رسیدگی نشود… استدعا دارم با این وضع فعلی آذرشهر و تهدید که میراسدالله مدنی نسبت به اینجانب می‌نماید و چون تعقیب و جلوگیری نمی‌شود، ایفاء وظیفه برای بنده در آذرشهر غیر مقدور بوده، امر و مقرر فرمایند بنده را هر چه زودتر به شهربانی تبریز منتقل نمایند.

 

رئیس شهربانی آذر شهر
پس از تعطیل شدن کارخانه مشروب سازی، این دومین ثمره شیرین مبارزات مردم آذرشهر به رهبری آیت الله مدنی بود. با فشارهای روزافزون مردم و دستگاه های اداری و انتظامی رژیم، دیگر توانایی تحمل از مسئولان مربوطه سلب شده بود. استاندار وقت با مشورت رئیس شهربانی و رئیس دادسرا تصمیم گرفتند علیه آیت الله مدنی پرونده کرده، ایشان را به بهانه احضار به دادسرا از آذرشهر خارج و در صورت توانایی دستگیر یا تبعید کنند که در پی این تصمیم استاندار آذربایجان شرقی در تاریخ ۳/۹/۱۳۳۱ طی نامه خیلی‌ محرمانه، فوری و مستقیم به شماره ۵۳۳۱/م به رئیس شهربانی در خصوص آیت الله مدنی این گونه می‌نویسد:
«… این شخص درصدد است با ارعاب و اخلال و تهدید به قتل، انتظامات آذرشهر را مختل نموده و موجبات هرج و مرج و انقلاب را در آن منطقه فراهم نماید، بنابراین قدغن نمائید پرونده امر را در ظرف همین امروز برای تعقیب و اقدام قانونی به دادسرا احاطه و نتیجه را گزارش دهند. استاندار آذربایجان شرقی.»

سید اسدالله مدنی
بعد از دستور استاندار، رئیس شهربانی ضمن صدور دستور تشکیل پرونده و تقاضای صدور حکم دستگیری از سوی دادستان به شهربانی آذرشهر، دستور تعقیب و مراقبت وی را می‌دهد و دادستان تبریز طی حکمی به شهربانی آذرشهر دستور می‌دهد:
«با اخد توضیح از متهم، پرونده امر را ضمن اعزام متهم جهت رسیگی به دادسرا ارسال دارند.»۲
اما از آنجائی که آیت الله مدنی دسیسه های رژیم جهت دستگیری‌اش را حدس می‌زده، سه روز قبل از رسیدن حکم به آذرشهر، آنجا را ترک می کند که این موضوع خشم مقامات استان را برمی‌انگیزد. استاندار و رئیس شهربانی از شهربانی آذرشهر طی تلگراف رمزی سئوال می‌کنند:
«طبق اطلاع واصله آقای مدنی تقریباً سه روز است آذرشهر را ترک کرده. علت اینکه خروج او را فوراً اطلاع نداده‌اند چیست؟ در مورد تحقیقات از او و تدوین پرونده مربوطه و احاله به دادسرا اقدام نکرده، اکیداً توضیح و معلوم دارید به قصد کجا ایشان از آنجا خارج و در کجا منزل نموده و مقصد و مقصودش چیست؟»۳
در این بین چند نکته جالب قابل توجه است.

اول نحوه مطلع شدن آیت الله مدنی از صدور حکم دستگیری و ترک آذرشهر قبل از اینکه مأموران رژیم بتوانند وی را دستگیرکنند.

دومین نکته نحوه خروج از آذرشهر است که هم نزدیک ترین افراد از محل اقامت وی اطلاع پیدا نکنند و هم آتش انقلاب با عزیمت وی باز هم افروخته مانده و حرکت آغاز شده با رفتن وی به سکون نینجامد.

و بالاخره سومین نکته قابل توجه ادامه مبارزات آیت الله مدنی در تبریز است که مرکز حساس ترین استان کشور بوده و تأثیر فراوانی در اقصی نقاط کشور داشت.

 

اقامت در تبریز و تلاش برای روشنگری
آیت الله مدنی پس از اطلاع از نقشه شوم رژیم به تبریز وارد می‌شود و چند روز به طور مخفی در منزل یکی از علماء شهر اقامت می‌کند۴ کم کم مردم از ورود و اقامت ایشان در تبریز مطلع شده، دسته دسته به دیدار ایشان می‌شتابند و سید روشن ضمیر آیت الله مدنی فرصت را مغتنم شمرده و مردم را به هشیاری و بیداری و مبارزه با رژیم در تمامی ابعاد فرا می‌خواند و اعلام می‌دارد که در مسجد جامع تبریز به منبر رفته و برای مردم سخنرانی خواهد کرد، رژیم که از اقامت ایشان در تبریز مطلع شده بود، با انتشار خبر سخنرانی آیت الله مدنی در مسجد جامع به وحشت افتاده، مسجد را تصرف و از ورود اشخاص به آن جلوگیری به عمل می‌آورد و متعاقب آن دستور مراقب های شدید از محل اقامت ایشان و کنترل و تعقیب اشخاصی را که با او مراوده داشته باشند، صادر می‌کند.

علی رغم اقدامات فراوان ایادی رژیم ستم شاهی برای محدود کردن فعالیت های آن عالم جلیل القدر، آیت الله مدنی به فعالیت های مخفی خود ادامه داده و طی تماس هایی که با تجار و بازاریان و همچنین روحانیان منطقه می‌گیرد، آنان را به مقاومت در برابر ایادی رژیم و بیان حقایق اسلام، تشویق می‌کند.

با شجاعت تمام به عموم مردم و به خصوص نخبگان جامعه آن روز اعم از تجار و بازاریان می‌فهماند که در صورت قیام مردم، ایادی حکومت جبار شاهنشاهی چاره‌ای جز تسلیم به خواست های مردم نخواهند داشت و به عنوان نمونه، اقدامات خود و مردم آذرشهر را متذکر می‌شود در این خصوص از تماس و گفت و گو و تشکیل جلسه غفلت نمی‌ورزند. اما چون بیش از این، زمینه فعالیت را در تبریز فراهم نمی‌بیند، در حالی که بذرهای مبارزه را در تبریز کاشته و زمینه های بیداری و هوشیاری مردم را فراهم کرده است، راهی تهران می‌شود.

 

اقامت در تهران و ملاقات با آیت الله کاشانی
آیت الله مدنی پس از آنکه امکان فعالیت در تبریز را محدود می‌بیند، در حالی که مردم این خطه را نیز به مجاهده دعوت و آماده مبارزه کرده بود، مخفیانه راهی تهران می‌شود و در منزل آیت الله کاشانی اقامت می‌کند. آیت الله کاشانی که قبلاً طی تلگرافی مراتب پشتیبانی و حمایت خود را از اقدامات کارساز آیت الله مدنی اعلام داشته بود، در این فرصت مناسب به تحلیل اوضاع پرداخته و به رغم تمام تضییقات و حتی احتمال قریب به یقین دستگیری، بازگشتن آیت الله مدنی به منطقه را صلاح می‌بیند و به وی پیشنهاد می‌کند که به آذربایجان برگردد.

از طرفی استاندار تهران مطلع شده بودند، طی نامه‌ای به رئیس شهربانی کل کشور و وزیر کشور تقاضا می‌کنند که به هر نحو ممکن از مراجعت مجدد ایشان به آذرشهر جلوگیری کرده، در صورت امکان ایشان را به خارج از کشور تبعید نمایند. در قسمتی از نامه چهار صفحه‌ای رئیس شهربانی آذربایجان به رئیس شهربانی کل کشور آمده است:
«با توجه به سوابق موجوده مربوط به عملیات و تحریکات نامبرده، مراجعت شخص نامبرده به آذرشهر در موقعیت حساس فعلی به نظر استانداری و این شهربانی به هیچ وجه مصلحت نمی‌باشد. مقرر فرمائید به منظور خاتمه دادن به جریانات نامطلوب و وضع متشنج آذرشهر که این شخص در آنجا به وجود آورده و جلوگیری از هرگونه حوادث سوء احتمالی و اعاده آرامش، با ارائه سابقه مربوطه به مقامات صلاحیت دار به هر نحوی است از مراجعت وی به این منطقه ممانعت نمایند و حتی با عملیات و گفتارهای تحریک آمیز و تبلغات و تلقینات سوء خطرناکی که این شخص دارد بهتر است موجبات مسافرتش را به خارج از ایران فراهم نمایند، زیرا نامبرده در هر کجا و در هر شهری باشد، در اندک زمانی تولید تشنج و نارحتی نموده و مأمورین دولت را در مشکل بزرگی قرار خواهد داد…»۵
همچنان که ملاحظه می‌شود تمامی فرازهای این نامه که به وسیله دشمنان آیت الله مدنی نگاشته شده، آکنده از نمونه های شجاعت، شهامت و فعالیت ریشه دار این عالم ربانی است. این که می‌نویسد «نامبرده در هر کجا و در هر شهری باشد، در اندک زمانی تولید تشنج و ناراحتی نموده و…» حاکی از شور و شجاعت عالم ربانی است.

مأمورین رژیم سعی می‌کنند با تلگراف های مفصل و نامه هایی پی در پی موجبات تبعید آیت الله مدنی را از ایران فراهم کنند.

 آیت الله کاشانی بازگشت وی به منطقه را به صلاح اسلام و مسلمین می‌داند و مردم تبریز و آذربایجان با اطلاع از موضوع، مشتاقانه در انتظار ورود ایشان به سر می‌برند.

در این بین خبر عزیمت مجدد ایشان در آذربایجان به گوش مردم رسیده و رئیس شهربانی به محض مشاهده اشتیاق مردم، تلگراف محرمانه و رمزی به شهربانی کل کشور فرستاده و برای چندمین بار تبعید ایشان را خواستار می‌شود. در قسمتی از این تلگراف این گونه آمده است:

« … طبق اطلاع واصله حاج میراسدالله مدنی در تهران با حضرت آیت الله کاشانی ملاقات و مورد توجه ایشان واقع و گویا قصد مراجعت به آذرشهر را دارد. مریدانش نیز تصمیم دارند هنگام ورود او استقبال و تجلیل و تکریم فراوان از وی بنمایند. با توجه به سابقه عملیات و گفتار تحریک آمیز و تلقینات سوء این شخص که در صورت مراجعت قطعاً ایجاد تشنج خواهد نمود، مقرر فرمائید به هر نحوی است از معاودت مشارالیه به این منطقه ممانعت نمایند، شورای کمیسیون امنیت نیز قبل از حرکت نامبرده به تهران، تبعید او را از این منطقه تصویب نموده است… »

اما تمامی تلاش های مذبوحانه رژیم و ایادی دستپاچه‌اش به جائی نمی‌رسد و آیت الله مدنی به قصد مراجعت به تبریز و سپس آذرشهر، تهران را ترک می‌کند.

 

ورود به آذربایجان و استقبال مردم
سیدجلیل القدر و عالم ربانی آیت الله مدنی، به رغم تمام تضییقات و فشارهای رژیم مبنی بر عدم مراجعت به آذربایجان بنا به صلاحدید آیت الله کاشانی، با وقار و طمأنینه فراوان و باعزمی راسخ به آذربایجان و تبریز وارد و متعاقب آن راهی آذرشهر می‌گردد.

سید اسدالله مدنی

هر چند برنامه مسافرت را طوری تنظیم کرده بود که بعد از غروب وارد آذرشهر بشود، اما اکثریت قریب به اتفاق مردم بیدار آن سامان، با اطلاع از ورود وی شهر را ترک و در خارج از شهر به استقبالش می‌شتابند. شور و التهاب زائدالوصف مردم که مقامات وحشت زده رژیم سعی در کوچک جلوه دادن آن کرده بودند، رئیس شهربانی و استاندار را بر آن داشت که مراتب را به شهربانی کل کشور بدین شرح گزارش دهند:

« … آقای میر اسدالله مدنی از تهران به تبریز وارد و در حدود هزار نفر برای استقبال از وی از آذرشهر به تبریز عزیمت نمودند … »
و در پاسخ، شهربانی کل کشور خواستار تکمیل پرونده وی جهت ارسال به دادسرا و محاکمه‌اش در همان روزها می‌شود. رئیس شهربانی طی تلگرامی به مرکز بیان می‌دارد:
« … با وضع فعلی اعزام او با پرونده امر به دادسرا با وجود داشتن هزاران نفر مرید غیرمقدور و به مصلحت نمی باشد.»
بدین گونه آیت الله مدنی بار دیگر رحل اقامت در آذربایجان افکنده و این بار با عزمی راسخ تر به مبارزه خود ادامه می دهد و از آنجائی که بعضی از خواسته هایش، از جمله برچیده شدن کارخانه مشروب سازی، جمع آوری اماکن فساد از شهر و سایر خواسته ها عملی شده بود، این بار حمله را متوجه دستگاه سلطنت و ایادی آن می سازد. در آغاز به دفعات به استاندار و رئیس شهربانی را حمله می کند و مردم هم با امضای طومار و ادای سوگند عهد می بندند که هرچه وی می گوید تبعیت کنند.

شهید آیت الله مدنی در این راه تا آنجا موفق می شود که جهت نظارت بر کار ادارات دولتی، شهربانی و بخشداری هیئتی را تعیین کند و در تاریخ ۲۸/۱۱/۱۳۳۱ در مسجد بازار آذر شهر چندین هزار نفر جمع شده و هیئت تعیین شده را طی طومار مفصلی معرفی می کنند که تحمل این امر به معنای استقرار نمایندگان آیت الله مدنی در ادارات و عملا قطع حاکمیت رژیم قلمداد شده و برای ایادی رژیم غیرقابل تحمل می‌گردد. بدین جهت رئیس شهربانی آذرشهر مراتب را بدین گونه به رئیس شهربانی آذربایجان گزارش می‌دهد:
« … مریدان مدنی عهد و پیمان بسته‌اند و بر کلام‌الله مجید سوگند یاد نموده‌اند هر دستوری میر اسدالله مدنی بدهد بدون فوت وقت عمل نمایند. چنانچه قبلاً نیز به عرض رسیده است، چند روز است مدنی مجداً تحریکات خود را شروع کرده … »
آنچه گماشتگان رژیم شاهنشاهی از آن به عنوان تحریکات یاد می‌کنند، در واقع اقدامات اسلامی و تشویق مردم به مخالفت با مظاهر طاغوت و فساد بوده است که رژیم را سخت بیمناک می‌ساخت.

آیت الله مدنی این بار نیز در کنار مبارزات سیاسی به مبارزه با فحشا می‌پردازد و گروه های ایجاد فساد را که وسیله اغفال اقشار مختلف مردم را فراهم می‌آورند، مورد حمله قرار داده و در اثر ارشادات ایشان عده کثیری از آنها توبه کرده و با سرمایه‌ای که به وسیله آیت الله مدنی از مردم جمع آوری و در اختیارشان گذاشته می‌شود، به کارهای آبرومندانه‌ای مشغول می‌شوند.
در این بحبوحه آیت الله مدنی با درک هدفهای شوم استعماری که تحت عنوان فرهنگ و بسط آموزش در مدارس دخترانه به واسطه حضور معلمان مرد که فساد آشکار و تبلیغات سوء علیه مذهب داشتند، مردم را از فرستادن دخترانشان به مدارسی این چنینی که فرهنگ بی دینی و فساد را ترویج می‌کردند، منع می‌نماید و از آنجائی که معلمی را شغل بسیار شریف و متعلق به انبیاء می‌داند، حضور معلمان فاسد و شارب الخمر را در شهر ممنوع اعلام و فروختن نان و گوشت و سایر مایحتاج زندگی را به آنان همانند جنگ با امام زمان(عج) دانسته و بدین ترتیب آنان را از شهر اخراج و توطئه دیگری را نیز خنثی می‌سازد.

همچنین با درک میزان مفسده انگیزی رادیوی طاغوت که علاوه بر ایجاد فساد اخلاقی، به تبلیغات سوء سیاسی و فرهنگی اقدام کرده، به تحریم آن پرداخته، گوش دادن، خرید و فروش و حتی حضور در قهوه خانه هائی را که رادیو دارند، حرام اعلام می‌کند.

مردم متدین شهر نیز با استقبال از این امر و تعطیل قهوه خانه های دارای رادیو عملاً از این دام خطرناک رهایی می‌یابند. شهید آیت الله مدنی همچنین گذاشتن کلاه پهلوی و مهم تر از همه خریدن اجناس امریکایی را تحریم کرده و بدین وسیله در نیم قرن پیش با شعور عمیق سیاسی تمام راه های نفوذ فرهنگ طاغوت و غرب را تشخیص داد و به مبارزه با آن پرداخت و الحق که با پشتیبانی قاطع مردم از این مبارزه، سرافرازانه و پیروزمندانه بیرون آمد.

 

پی نوشت ها :

  1. به نقل از پرونده ساواک. کلاسه یک، شماره های ۹۵ و ۹۶٫
  2. شماره ۱۸۹۲۶ مورخ ۱۳۳۱/۹/۶ و شماره ۱۲۳ جلد اول پرونده اطلاعات.
  3. شماره ۱۲۲۸۶ مورخ ۱۳۳۱/۹/۹ و شماره ۱۲۷ جلد اول پرونده اطلاعات.
  4. منزل آیت الله انگجی از علماء موجه و گران قدر آذربایجان
  5. از پرونده کلاسه یک به شماره ۱۴۶ مربوط به نامه شماره ۱۲۵۱۲/ب.

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره ۵۷

ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه