عمر آنقدر کوتاه است که نمی‌ارزد آدم حقیر و کوچک بماند.
خانه » اخبار مهم » گزارش » کبریت توکلی چگونه یک قرن در مملکت دوام آورد ؟
2861 بازدید

کبریت توکلی چگونه یک قرن در مملکت دوام آورد ؟

کبریت توکلی چگونه یک قرن در مملکت دوام آورد ؟

کبریت توکلی
اشاره:
تقی توکلی ۱۰ دی ۱۳۱۰ در خاک پاک تبریز، قدم به عرصه حیات گذاشت و در دامان پدر تاجر پیشه‌اش تربیت یافت. در ۶ سالگی به مدارس قدیمی راه یافت و سپس در دبیرستان البرز تهران به تحصیل پرداخت. بعد از اخذ دیپلم، جهت تکمیل معلومات به آمریکا رفت و پس از ۵ سال تحصیل در رشته مهندسی مکانیک، از دانشگاه نبراسکای آمریکا فارغ‌التحصیل و به وطن مراجعه نمود.
بیشتر مردم آذربایجان عمده کار ایشان را احداث کارخانه ماشین‌سازی تبریز می‌دانند که در سال ۱۳۴۵ شمسی در تبریز احداث شد اما اکثریت کارخانه‌های همجوار مانند نساجی، پمپ‌ایران، صانع (هاکسیران)، موتوژن، ایدم، ریخته‌گری ماشین‌سازی تبریز، کمپرسورسازی، و شرکت گسترش صنایع ریلی، نیز از خدمات این مرد صنعت به‌شمار می‌روند.
از سال ۱۳۴۵ شمسی به مدت ۹ سال، مدیرعامل کارخانه ماشین‌سازی تبریز بود ولی پس از وقوع جریان‌های انقلابی، از مسئولیت خود استعفا داد و با کوله‌باری از تجربه در کارخانه کبریت‌سازی توکلی مشغول به‌کار شد.
وی به همراه پدرش خدمات ارزنده‌ای در صنعت کشور انجام داده که از میان آنها می‌توان به احداث کارخانه کبریت توکلی، راه‌اندازی اولین کارخانه برق خصوصی، احداث کارخانه نئوپان، احداث کارخانه فورمیکا سازی، و احداث کارخانه نئوپان روکش‌دار اشاره کرد که دستگاه‌های این کارخانه‌ها، از کشورهای آلمان‌شرقی، غربی و یوگسلاوی خریداری و مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
گفتنی است وی در سال ۱۳۸۵ هجری‌شمسی از طرف فرهنگستان علوم جمهوری‌اسلامی ایران، به عنوان مهندس برجسته کشور انتخاب و مورد تجلیل قرار گرفت.
این صنعتگر بزرگ و انسان وارسته در ۱۸ دیماه ۱۳۹۷ در زادگاهش دنیای فانی را به سوی معبود خود ترک کرد.
مرحوم مهندس تقی توکلی در زمان حیات گفتگویی مفصل با مجله کارخانه دار انجام داده که بخش هایی از آن در ذیل آمده است.

کبرین توکلی

مهاجرت به تبریز و آمدن به تهران
پدرم حاج آقا تبریزی نخستین کارخانه کبریت‌سازی را در تبریز احداث کرد اما برخی افراد برای او مزاحمت ایجاد کردند. عاقبت کارخانه ما را در تبریز مهروموم کردند و پدرم در سال ۱۳۱۳ شمسی دست مرا گرفت و به تهران آمدیم و در خیابان ناصرخسرو کوچه خدابنده‌لوها، منزل معتصم‌الملک، دو تا اتاق اجاره کردیم.
در سال ۱۳۱۷ شمسی مجددا کبریت سازی را در تبریز احیا کردیم. در زمان اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ ما ۸۰۰ نفر کارگر در کارخانه کبریت سازی داشتیم و کارها بصورت دستی و ماشینی انجام می شد. با آمدن متفقین باز ما کتک خوردیم و به زندان افتادیم و همه چیز به هم ریخت!

ماجرای مصادره کبریت سازی توکلی و بازگرداندن آن با ۴۱۰ میلیون بدهی!
در سال ۱۳۳۷ شمسی همزمان با درگذشت پدرم، از آمریکا به ایران بازگشتم و به همراه برادرانم دست به اصلاح ساختار و نوسازی کارخانه کبریت توکلی و توسعه کارخانه برق توکلی (نخستین کارخانه برق خصوصی ایران) زدیم.
در جریان مصادره سازی های سال ۱۳۵۸ تمام این کارخانه ها و تمام اموال و مایملک من از هرچه حاج‌آقا کبریت‌ساز و قبل آن به میراث گذاشته بودند تا آنچه تولید کردیم، مصادره و تصرف شد.
۱۳ سال بعد از مصادره، فقط کارخانه کبریت را، به این عنوان که موروثی بوده به صاحبان اصلی‌اش که من و برادرانم بودیم، مسترد کردند. در حالیکه که این کارخانه دیگر قراضه آهن‌آلات بود، با مبلغ ۴۱۰ میلیون تومان بدهی و ضرر انباشته!

دانشجوی پان‌ایرانیست و ضد توده‌ای
فعالیت‌های سیاسی من در بحبوحه جنبش ملی‌کردن صنعت نفت زیاد بود و خوب، آن سال‌ها در عین جوانی خیلی فعال و به اصطلاح «گردن‌کلفت!» شده بودم. همین موجب شد که توسط توده‌ای‌ها تهدید به قتل شوم.
من یکی از همراهان حزب پان ایرانیست بودم. من نهمین فرد بودم. آقای عالیخانی سرگروه پان‌ایرانیست‌ها در دانشگاه تهران بود. منتها قدرت حرکت اعتصابات در اختیار من بود. عکسی از من در سال ۱۳۲۸ گرفته شده بود که زیر آن نوشته بودند: «تقی کبریت‌ساز، رئیس اعتصابات تهران!»

به دنبال صنعتی سازی آذربایجان
اساسا شاه حساسیت جدی پیدا کرده بود که تبریز تبدیل به یک قطب صنعتی در کشور شود. قرار شد تمام کارهای آهنی و ساختن برج‌ها و ادوات کشاورزی و پانچ‌کردن و خمیدن و سوراخ کردن در اراک انجام شود و صنایع دقیق را ببریم به تبریز. چنین هم شد و در سال‌های بعد، صنایع آذربایجان بدل به ستون فقرات تکنولوژی ایران در آن وقت شد و بعدا به جاهای دیگر توسعه یافت.
از این به بعد، رئیس من خود شاه بود و مستقیم زیر نظر شخص اول مملکت کار می‌کردم. تمام طرح‌های بزرگ سازندگی تبریز مانند ماشین‌سازی به عهده من سپرده شد. توسعه‌ای که ماشین سازی تبریز کرد و ۱۸ تا کارخانه‌ای که ایجاد کردم، در اثر همین شرایط بود.

دوران سخت کار در کرمان
وقتی من به سرچشمه رفتم دیدم جنب‌وجوش لازم وجود ندارد. گزارش خواستم و دیدم که چند نفر اضافه هستند و به کارشان وارد نیستند. این افراد آمریکایی بودند. به من گزارش دادند «این مرکس [متخصص آمریکایی] نمی‌گذارد کار جلو برود و می‌گوید باشد برای فردا». گفتم تلفن را بده به مرکس. گفتم «آقای مرکس، شما فردا صبح لباس‌هایتان را جمع می‌کنید، می‌روید معدن و بعد بلیط تهیه می‌شود می‌روید تهران، از آنجا به آمریکا. ما متخصص نمی‌آوریم که بشیند هوا بخورد!»

بیست ماه وزارت پردرد سر
همان زمان که وزیر بودم، چند بار نصف شب رفتم کنار کارگران و تکنسین‌هایی که پای کار بودند. جوانان دیدند که نه، ما همه یکی هستیم، فقط اسم یکی وزیر است. ما نیامده‌ایم که فقط وزیر باشیم و دستور بدهیم. اتومبیلی داشتم که در خیابان نگه می‌داشتم. نه بادیگارد، نه چیز دیگری. در مس سرچشمه همینطور بود. آنجا یک شورلت ایران داشتم و یک آهوی بیابان.

توصیه هایی برای امروز
نمی‌شود در خانه نشست و دستور داد. شما صرفا با مقررات خالی نمی‌توانید تشکیلات را اداره کنید. ما در یک مملکت عاطفی هستیم. باید در روحیه و قلب کارگران و تکنیسین‌ها رسوخ کرد.

خاطرات و مخاطرات تقی توکلی / مدیران نامدار

ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه