زبان ترکی مردم اصفهان در دوره صفویه
در زمان صفویان زبان ترکی مردم اصفهان قابل توجه بود:
شاه اسماعیل صفوی پس از آن که در سال ۹۰۷ در جنگ شرور در حوالی نخجوان بر الوند میرزای آققویونلو غلبه یافت، دولت صفویهرا بنیان نهاد و تبریز را پایتخت قرار داد. شاه طهماسب پسر و جانشینشاه اسماعیل، ظاهراً به سبب فشار و حملات عثمانیها، پایتخت را به قزوین منتقل کرد. شاه عباس اول نیز پایتخت را از قزوین بهاصفهان که مرکزیت داشت انتقال داد. انتقال پایتخت از مناطق ترکنشین به اصفهان طبعاً لطمه ای سخت به اهمیت سیاسی و فرهنگی تبریز بود. از سوی دیگر اصلاحات نظامی شاه عباس نیز بهطور کلی از نفوذ و اهمیت طوایف قزلباش کاسته بود.
اما علیرغم این تغییر و تبدیل، زبان ترکی یعنی زبان مادری شاهان صفوی و طوایف قزلباش که دولت صفوی را بنیاد گذاشته بودند، در پایتخت جدید یعنی اصفهان نیز، همچنان که در تبریز و قزوین بود، زبان رایج دربار و قشون باقی ماند. همچنین زبان ساکنان محله عباسآباد نیز طبعاً ترکی بود. این محله در جانب غربی بیرون شهر اصفهان جهت سکونت هنرمندان تبریزی احداث گردیده بود. سیاحان اروپایی و اروپائیان مقیم ایران درباره اهمیت این زبان در دوره صفویه اطلاعات جالبی ارائه دادهاند. این اطلاعات اگر چه در جاهایی که به مسایلنژاد و زبان مربوط است خالی از مسامحه نیست، ولی از لحاظ نشان زبانی ترکی دادن اهمیت فوقالعاده زبان ترکی در این دوره شایان ملاحظه و مفید است.
پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی که طی دو سال اقامت در استانبول زبان ترکی را فراگرفته بود، در نامه مورخ ۱۸ دسامبر ۱۶۱۷ که از اصفهان به دوستش ماریواسکیپانو نوشته است، چنینمیگوید:
در ایران عموماً بیشتر به ترکی سخن گفته میشود تا فارسی، مخصوصاً در دربار و بین بزرگان رجال. تکلم به زبان ترکی دلیل این نیست که ایرانیان برای آن ارزشی بیش از فارسی قائلند، بلکه بیشتر از این جهت است که تمام قشون از قزلباشها تشکیل یافته است که اصلاً ترک هستند. غلامان شاه هم که از اقوام مختلفاند بیشتر به ترکی سخن میگویند و فارسی نمیدانند. از این رو نه تنها امرا در امور مربوط به قشون بلکه خود شاه هم که بیشتر اوقاتش را در میان آنان به سر میبرد، برای تفهیم مطالب خود به ترکی سخن میگوید و در نتیجه این زبان در تمام دربار و بین زنان و دیگران رواج یافته است.
دلاواله در این نامه به اهمیت زبان فارسی نیز به عنوان زبان ادبی که در مکاتبات رسمی و فرامین شاه به کار میرود اشاره میکند. در نامه دیگری هم که در اوایل ماه مه ۱۶۱۸ نوشته است، درباره ملاقات و گفتگوی خود با شاه مینویسد: پس از آن که شاه دستور نشستن داد، به زبان ترکی از علت آمدنم به آن نواحی و سایر مطالب استفسار کرد. من بطور خلاصه و به نحوی که برایم مقدور بود جواب گفتم. همین که جوابها داده میشد، شاه چنانکه عادت اوست، همه آنچه را که شنیده بود به زبان فارسی برمیگرداند و نقل میکرد. یک بار به توضیح مطلبی مشغول بودم، چون به زبان ترکی قسطنطنیه که در ایران عثمانی به آن میگویند، و با ترکی اینجا در بسیاری از کلمات متفاوت است سخن میگفتم، شاه مطالب مرا درست نفهمید.
این مؤلف که در طول اقامت خود در ایران حتی یک شعر ترکی هم گفته است در سال ۱۶۲۰ کتابی درباره دستور زبان ترکی تالیف کرده و در مقدمه آن درباره اهمیت و فواید فراگیری زبان، به مناسبت قدرت امپراتوری عثمانی در اروپا و آسیا و آفریقا و حکومت قزلباشها در ایران و سایر اقوام ترک در آسیای میانه، مطالب جالبی آورده است.
یکی دیگر از این اروپائیان آدام اولئاریوس آلمانی است که از طرف دربار فردریک فن هلشتاین به عنوان منشی سفارت به روسیه و ایران فرستاده شده و از نوامبر ۱۶۳۶ تا فوریه ۱۶۳۸ در ایران مقیم بوده است.
اولئاریوس در ضمن توصیف ضیافتی که شاه صفی برای سفرا داده بود، میگوید:
وقتی ضیافت تمام شد، ایشیک آقاسی باشی به ترکی فریاد زد: سفره حقینه، شاه دولتیه، غازیلر قوتینه، الله دیلم الله الله، و حاضران کلمات الله الله را تکرار کردند.
همین مؤلف میگوید، ایرانیان غیر از زبان خود، خصوصاً در ولایات شیروان و آذربایجان و عراق و بغداد و ایروان، به کودکان ترکی هم یاد میدهند. همو مینویسد زبان ترکی به قدری در دربار اصفهان اهمیت دارد که آنجا به ندرت یک کلمه فارسی به گوش میخورد. همین مؤلف باز میگوید که ایرانیان آثار شعری خوبی به ترکی و فارسی دارند و اسامی شعرایی از قبیل نسیمی، نوایی و فضولی را در ردیف فردوسی و حافظ و سعدی میآورد.
شوالیه ژان شاردن که مدت یازده سال (۷۰ ـ ۱۶۶۴ و ۷۷ ـ ۱۶۷۱) در ایران بوده، مینویسد:
از ابهر به بعد، در شهرها و روستاها تنها زبان فارسی به گوش میخورد، در حالی که تا آنجا عموماً زبان ترکی است. ولی این ترکی با زبانی که در ترکیه به آن تکلم میکنند اندکی فرق دارد. همین مؤلف در فصلی که راجع به زبانها در سفرنامهاش دارد، درباره ترکی میگوید: «ترکی زبان قشون و دربار است، و زنان و مردان منحصراً به ترکی سخن میگویند، خصوصاً در خانوادههای اشرافی. علت این امر آن است که خاندان (صفوی) از مناطق ترک زبان و از میان ترکمانان که زبان مادریشان ترکی است برخاستهاند.
سانسون که به نمایندگی از طرف پاپ به سال ۱۶۸۳ به ایران آمده و سه سال در اصفهان مقیم بوده است، ضمن بحث از اعتقاد ایرانیان به قدرت معنوی شاه و منزه بودن وی از معاصی میگوید: آنان در ضمن هر صحبتی عبارت «قربان اولیم، دین ایمانوم پادشاه، باشینا دونیم» را بکار میبرند.
رافائل دومان رئیس هیئت کبوشین در اصفهان که به سال ۱۶۴۴ به ایران آمده و همانجا درگذشته است، در کتاب «وضع ایران در ۱۶۶۰» ضمن اشاره به این که فارسی در ایران زبانی است که عامه مردم به آن تکلم میکنند، و ترکی زبانی است که در دربار رواج دارد، شرح مختصری راجع به ساختمان این دو زبان میدهد.
وی که حسن زبانهای یونانی و لاتینی را ناشی از فراوانی تصریف های مختلف و اهمیت خاص هر یک از آنها میداند، مینویسد:
ترکی از این بابت، هیچ کمتر از آن زبان ها نیست. وانگهی ترکی آن همه صرف بیقاعده و اختلاف و تنوع در تصریف افعال و اسامی هم ندارد، بلکه قواعد آن همه یکسان است.
این مولف در سال ۱۶۸۴ رساله ای راجع به دستور زبان ترکی به لاتینی نوشته است که با وجود اختصار از لحاظ نشان دادن بعضی از خصوصیات زبان ترکی این دوره مهم است.
انگلبرت کمپفر آلمانی که به سال ۱۶۸۴ همراه هیئتی با سفیر سوئد به ایران آمده و سمت منشیگری و طبابت را داشته است، راجع به ترکی مینویسد: «زبان ترکی دربار بیشتر زبان مادریخاندان سلطنت است تا مردم عادی… سخن گفتن به این زبان از طریق دربار در میان خانوادههای اعیان و اشراف به قدری گسترش یافته است که اکنون ندانستن آن برای کسی که از امتیازی برخوردار باشد، اسباب شرمندگی است.
از همین دوره یک لغتنامه سه زبانه (ایتالیایی ـ فارسی ـ ترکی) در دست است که در حوزه راهبان کرملی در اصفهان تالیف شده است و نشان میدهد که ترکی تا چه حد برای تبلیغات دینی نیز مهم بوده است. این لغتنامه حاوی کلمات روزمره زبان محاوره است که با لغات آثار ادبی فرق دارد.
محمد طاهر وحید در ضمن وقایع سال ۱۰۷۰ سلطنت شاه عباس ثانی مینویسد:
چون درویش مصطفی اراده مراجعت به وطن مالوف (الکاءروم) داشت، رقم اشرف به خط مبارک به اسم حاجی منوچهرخان بیگلربیگی شیروان… در سلک تحریر بل سمط اعجاز کشیدند و سواد اماننامه را که به ترکیست نقل میکند. زبان و سبک ساده و بیتکلف این اماننامه نمونه زبان احکام و فرامینی است که ترکی در دوره شاه اسمعیل و شاه طهماسب صادر میشده است. این زبان حد وسطیست میان زبان گفتار و گفتگوی روزمره و زبان مطنطن و پرتکلفی که در مکاتبات و مراسلات رسمی بین ایران و اروپا از دوره شاه عباس اول به بعد، به تقلید از منشیان عثمانی رواج داشته است.
به عنوان مثال میتوان به عناوین دو نامه زیر اشاره کرد:
نامهشاه صفی به فردیناند ثانی امپراتور اتریش و پادشاه مجارستان. و نامه شاه سلطان حسین به فردریک اکسدوس (اوگوست) دوک ساکسونی و پادشاه لهستان.
عبدالجمیل (عبدالجلیل) بن محمدرضا النصیری طوسی در مقدمه کتابی در لغت ترکی که نسخه خطی آن در دست است، میگوید که چون در شهر ذیقعدهالحرام ۱۰۷۶ سال سوم جلوس شاه سلیمان سمت منشی الممالک به پدرش تفویض شد «از آنجا که از بسیاری ورود مکاتیب پادشاهان روم و قلماق و سایر سلاطین ترکی زبان به آستان آسمان بنیان که بایست به فارسی ترجمه شود، احتیاج به دانستن لغات مشکله ترکی میشد» پدر وی مدت بیست سال به جمعآوری لغت ترکی پرداخت و کتابی به ابواب و فصول ترتیب داده بود. در این کتاب لغات رومی و قزلباشی را «که امتیاز در میان ایشان کمتر است» در بابی جمع کرده و لغات جغتایی را در بابی دیگر و لغات قلماق را به عنوان خاتمه کتاب قرار داده بود، و قصد داشت که این کتاب را به نام آن پادشاه مرتب سازد، ولی اجل مهلت نداد و کتاب ناتمام ماند. عبدالجمیل پس از وفاتپدر کتاب را با تغییراتی به اتمام رساند. کتاب مورد بحث حاوی مقدمهای است در متعلقات زبان ترکی و چهار لغتنامه.
مطالب مقدمه این کتاب، چنانکه عبدالجمیل مینویسد، از منشآت سلیمانی ماخوذ است و قسمت ترکی عینا همان رساله دَوَران است در املاء و خط، نوشته محمدرضا مجلس نویس.
کتاب با وضع حاضر نتیجه مساعی سه تن، از خانواده ای از منشیان زبان شعر و ادب دوره صفویه شاخه ای است از گروه جنوب غربی زبان ترکی.
آثار ادبی این شاخه ابتدا در محیط جلایریان آذربایجان و عراق به وجود آمد. بعداً در زمان حکومت سلسلههای قراقویونلو و آققویونلو نضجی تمام یافت.
تذکرهنویسان عثمانی که درباره فرق اسلوب و طرز شعر فضولی (از شاعران اوایل دورهصفویه) با شاعران عثمانی اشارات مبهمی کردهاند ، به نظر من به اختلاف میان دو لهجه ادبی هم توجه داشتهاند. فضولی که از ایل بیات بود، زبان خود را ترکی توصیف میکند و از شعرای عثمانی به عنوان بلغای روم، و از شاعران دوره تیموری به عنوان فصحای تاتار یاد میکند، صادقی برای نخستین بار عبارت متکلمین قزلباش را نیز به این دو افزوده است.
قزلباش اصطلاحی بود برای زبان ترکی رایج در دوره صفویه که پس از انقراض این سلسله، چون رنگ سیاسی و مذهبی داشت، از رواج افتاد.
شاهان صفوی برخلاف آنچه مشهور است حامی شعر و ادب بودند. این شاهان و شاهزادگانکه بعضی خود شاعر ذواللسانین بودند از شعر فارسی و ترکی یکسان حمایت میکردند.
شاهعباس که از طرفی به شفایی و دیگران دستور میداد که کتاب مخزن شاعر جغتایی حیدر را بهفارسی برگردانند، از صادقی کتابدار هم میخواست که مثنوی مولوی را به ترکی درآورد.
در دربار صفویه منصب ملک الشعرایی مقامی رسمی بود و خدمت او (ملک الشعرا) این که،هر سال که تحویل آفتاب به حمل میشود، باید پیشتر قصیده ای در مدح و ثنای پادشاه یا در تعریف بهار گفته باشد، و آن روز که عید نوروز است بیاورد، و در مجلس عام، در خدمت اقدس بخواند، و به جهت ابنیه و عمارات پادشاهی که تازه احداث میشود تاریخی بگوید، و مثنوی و قصیده که در هر باب امر اشرف صادر شود در سلک نظم کشیده رساند.
در دیوان تأثیر تبریزی که مدتی از مستوفیان دربار بود، غیر از غزلیات ترکی، شعرهایی از قصیده و مثنوی و غیره به ترکی هست. از عناوین منظومههایی که در زیر نام میبریم پیداست که در زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین وظیفه ملک الشعرایی به زبان ترکی را هم عملاً این شاعر برعهده داشته است:
ـ قصیده (ترکی) در مدح نواب اشرف اقدس اعلی شاه سلیمان الصفوی که به نظر اشرف رسیده.
ـ قصیده (ترکی) تاریخ جلوس شاه سلطان حسین الموسوی که به نظر انور رسیده.
ـ ترجیع ترکی که به عرض نواب طوبی آشیان رسیده.
ـ مثنوی عیدیه (ترکی) که حسب الامر الاعلی به نظم درآمده و به عرض رسیده است.
ـ غزل (ترکی) مذیل به تاریخ ورود شاهزاده سلطان اکبربن اورنگ زیب که به نظر مبارک اشرف رسیده شرف استحسان یافت.
در تذکرههای این دوره اسامی و نمونه شعرهای ترکی عده زیادی از شعرا آمده است. شاعرانی را که از آنها دیوان یا تعداد قابل ملاحظهای شعر ترکی در دست است، و فعالیت ادبی آنها در اصفهان با دربار صفویه رابطه نزدیک داشته است به ترتیب زیر میتوان گروهبندی کرد:
الف ـ شاعرانی که منحصراً شعر ترکی گفتهاند، مانند مسیحی (ورقه و گلشاه)، قوسی (دیوان)،ملک بیک آواجی (دیوان)، مرتضی قلی خان ظفر (دیوان).
ب ـ شاعرانی که به فارسی و ترکی دیوان دارند: مانند امانی، و صادقی.
ج ـ شاعرانی که به فارسی شعر سرودهاند ولی تعدادی شعر ترکی هم دارند: مانند صائب (هفدهغزل ترکی)، واعظ قزوینی (نه غزل ترکی)، تاثیر تبریزی (بخش ترکیات شامل ۴۴۷ بیت، درکلیات این شاعر که حاوی قصاید و غزلیات و غیره است).
ایرانیان آذری یک گروه قومی ایرانیتبار هستند با پیشینهی زرتوشتی. نام این قومیت از زبان پهلوی به معنای “سرزمین آتش” ریشه میگیرد. زبان آذری واقعی یک زبان ایرانی است که در قرن شانزدهم از یاد و میان میرود. نزدیکترین زبان ایرانی امروزی به آذری قدیمی زبان تالیشی است. آذری ایرانیان فرزندان شخصیتهای بزرگ ایرانیتبار مانند بابک خرمدین هستند و هیچ ارطباتی با مغولهای ترک (که ریشه زبان ترکی از زبانهای نزدیک به زبان مغولهاست) ندارند. صفویان یک سلسلهی وطنپرست ایرانیتبار آذری بودند که شاهنشاهی ایرانی را دوباره احیا کرد.
سپاسگزارم
Ana dili davamlıdır