بهروز عباسزاده دهقانی
(۱۳۱۸ش، تبریز ـ ۱۰ خرداد ۱۳۵۰، تهران)
نویسنده، مترجم، روزنامهنگار
بهروز عباسزاده دهقانی به سال ۱۳۱۸ هجریشمسی در تبریز متولد شد. پدرش مقنی بود و به میرآبی میپرداخت و بهروز از خردسالی که اوضاع مالی پدرش را میدید در تابستانها به فروش هندوانه و چای مشغول میشد.
وی از هوش سرشار و استعداد بالایی برخوردار بود و از همین رو زمانی که در دبیرستان درس میخواند، توانست در داروخانه ایران برای خود شغلی دست و پا کند و همانجا انگلیسی را تا حدی که بتواند نسخهها را بخواند، فراگرفت.
از دوران مدرسه به مطالعه غیردرسی علاقمند شد و شبها بعد از مراجعه از سر کار، تا دیروقت به مطالعه میپرداخت و از این رو همواره جزو دانشآموزان ممتاز بود به طوری که در ۱۶ سالگی وارد دانشسرای مقدماتی گردید.
در این دوران با صمد بهرنگی آشنا شد و طولی نکشید که یک روح در ۲ پیکر شدند. آن دو پس از طی دوره دانشسرا در روستاهای دور افتاده به تدریس مشغول شده و ضمن آن در آگاهی دادن به مردم روستایی تلاش نمودند.
بهروز از روزهای آغازین دانشسرا قلم به دست گرفت و نشریات خنده و مهدآزادی آدینه را منتشر کرد و ضمن تألیف و ترجمه کتاب، به نوشتن مقاله پرداخت.
وی یکی از نویسندگان و مترجمان برجسته آذربایجان بود که در مدت عمر کوتاهش، کارهای فرهنگی قابل توجهی انجام داد که کتابهای علفهای هرز، دریا، میگی چرا، ملخها، و پیکره طلایی از جمله آثار ارزشمند وی به شمار میروند.
این نویسنده توانمند که با توصیه یکی از دوستان به توزیع اعلامیههای شکلگیری سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پرداخته بود در نخستین روزهای سال ۱۳۵۰ هجریشمسی توسط نیروهای ساواک دستگیر شد و سرانجام چند روز بعد بر اثر شکنجه و آسیبهای وارده به کلیههایش، در زندان جان خود را از دست داد.