۲۱ آذر ۱۳۲۴ ؛ انقلابی برای تمام فصول
۲۱ آذر ۱۳۲۴ ؛ انقلابی برای تمام فصول
یاشار گولشن
اگر در تاریخ آذربایجان از دوران پر کشمکش انقلاب مشروطیت تا به امروز، تشکیل حکومت ملی در فاصله سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ را مهمترین حادثه سیاسی بدانیم به بیراهه نرفته ایم. هر چند در جنگهای داخلی صدر مشروطیت، آذربایجان و بخصوص شهرهای بزرگ آن تبریز و اورمیه صحنه مبارزه سیاسی و نظامی با قوای مرکزی و عوامل آن بوده و ماه ها در محاصره و قحطی و جنگ بسر برده است، اما تاسیس حکومت ملی با نام آذربایجان و با اشتراک توده های مردم و بخصوص رسمی شدن زبان ترکی به آن حالتی استثنائی داده است.
تحلیل حوادث این دوره البته میتواند از جنبه های مختلف صورت گیرد، از جمله اینکه زمینه های پیدایش این حرکت چه بود، در چه موقعیتی این جنبش موفق به خلع ید از نیروهای مرکزی و تشکیل حکومت ملی گردید، تحت چه شعارهائی توده مردم جذب این جنبش شدند، چه نیروهای داخلی و خارجی پشتیبان آن بودند و چه نیروهائی در مقابل آن قرار داشتند، دستآوردهای این دوره در زندگی مردم چه بود و در نهایت چه مسائلی باعث موفقیت هجوم قوای نظامی حکومت مرکزی گردید. من در این نوشته کوتاه نه قصد شرح تاریخ این حوادث و نه قصد ردیف کردن دست آوردهای آن یکسال درخشان در حیات اهالی آذربایجان را دارم. هدف من در اینجا اشاره گذرا به زمینه های اجتماعی و سیاسی جنبش و نگاه به چند شعار و برنامه محوری آن و نقش آنها در مبارزه جاری ترکها در ایران میباشد. مسلم است این توقع که رویدادهای سیاسی گذشته در دوره های دیگر و در شرائط محیطی و زمانی متفاوت عینا تکرار شوند ساده لوحانه میباشد، اما با این حال، حوادث تاریخی را بایستی تحلیل کرد و اگر مشابهتی با اهداف و جهت حرکت جاری داشت، با در نظر گرفتن شرائط جدید از خوب و بد آنها درس گرفت. هدف از این تحلیل کوتاه پر رنگ کردن آن نکات کلیدی است که حتی اگر با گذر زمان ظاهر متفاوتی هم گرفته باشد ماهیت آن تغییر نیافته و همین ماهیت است که در پرتو تحولات و شرائط اجتماعی و سیاسی جاری جهان و بخصوص ایران و منطقه آذربایجان، توجه به آن را ضروری ساخته است. این بدان معنی است که اندیشه و عمل حتی مقدسترین جنبش ها و رهبران مورد احترام مردم نیز صرفا در چارچوب زمان آنها سنجیده میشود و لزوما نمیتواند در دوره دیگری قابل توجیه و دفاع باشد.
جنبش ملی ترکها در سالهای منتهی به تشکیل حکومت یکساله در آذربایجان بر بستر زمینه های مشخص و مطالبات معینی اتفاق افتاده که این زمینه ها و مطالبات پس از هفتاد سال، در دوره کنونی نیز تا حدودی -هر چند با اشکال متفاوت- وجود دارد. دشمنان این جنبش در طول سالهای پس از شکست آن بسیار تلاش کردند که با پوشالی نامیدن حکومت ملی، با کمرنگ کردن زمینه های عینی پیدایش فرقه و با تحریف و در سایه قرار دادن برنامه ها و شعارهای آن و با انکار واقعیت اشتراک توده ها در حکومت از یک طرف و برجسته کردن نقش حضور نیروهای شوروی در آذربایجان از طرف دیگر، چهره مردمی و انقلابی آن را خدشه دار نموده و فرقه را ساخته و پرداخته استالین و حزب کمونیست آذربایجان شوروی نشان دهند. روز هجوم ارتش حکومت مرکزی در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ را روز نجات آذربایجان نامیدند و با میدان داری مرتجعین، مرکزگرایان و طرفداران سلطنت، قتل عام فدائیان خلق و کتابسوزان نیروهای اشغالگر شاه را جشن گرفتند. همین ها در پی انحلال حکومت شوروی و در دسترس قرار گرفتن آرشیو های مخفی مسکو و باکو، سر از پا نشناخته بدنبال یافتن رد پائی از توطئه استالین بودند تا ادعای پوشالی و ساختگی بودن حکومت ملی آذربایجان را با اسناد اثبات کنند. با یافتن هر تلگراف دولتی و هر بند از یک قرار دایره ای از حکومت شوروی مقاله ها نوشتند و بازهم مینویسند و هنوزهم بدنبال اسناد سری هستند بدون اینکه بتوانند حقیقت وجودی جنبش بزرگی که به پشتوانه مردم، سابقه درخشانی از خود به جا گذاشته است بپوشانند. در عمل، علیرغم همه بگیر و بندها و تبلیغات بی امان محافل ضد ترک، نسل جوان امروز بدون اعتنا به سیاست های پان ایرانیستی، احترام عمیق و بستگی عاطفی خود را به آرمانها و قهرمانی های فرقه دموکرات در خود پرورده و با احساس نوستالژی نسبت به دست آوردهای آن یکسال رویائی تلاش میکند تجارب آن نهضت را در طول مراحل مختلف آن، دست مایه کار جاری خود قرار دهد.
زمینه های پیدایش فرقه دموکرات آذربایجان
فرقه دموکرات آذربایجان بر بستر زمینه های مشخص عینی تشکیل یافت و در طول کمتر از چهار ماه موفق به جذب هزاران نفر از ترکها و دیگر ائتنیک های ساکن آذربایجان از جمله آسوری ها، ارمنی ها و کرد ها و همچنین طبقات مختلف اجتماعی بخصوص توده های دهقانی که در بدترین وضعیت ممکن اقتصادی و اجتماعی قرار داشتند شد. در این دوره، فرقه از امتیاز محدودیت عمل نیروهای سرکوب حکومت مرکزی بدلیل حضور نیروهای ارتش سرخ شوروی نیز بهره برد.
مصائب آذربایجان در واقع از زمان کودتای رضاخان-سید ضیا و در ادامه آن، حکومت مطلقه رضا خانی شروع شد. کودتا اساسا یک طرح انگلیسی در برابر شبح کمونیسم در جوار مرزهای شمالی ایران بود. انگلیس که در مساله نفوذ در ایران همیشه روسیه تزاری در شمال را بصورت رقیب قدرتمندی در برابر خود داشت و اغلب مجبور بود منافع حاصل از نفوذ در ایران را با آن تقسیم کند، با سرنگونی تزار و پیوستن ناگزیرطبقه ملاکان و متنفذین ایرانی طرفدار روسیه به جبهه انگلیس، فرصتی برای یک کاسه کردن کار حکومتداری برای بسط سلطه مطلقه خود یافت. در این ارتباط، بمنظور قطع کامل امکان رخنه حکومت جدید شوروی که از طریق پیوند دو آذربایجان در شمال و جنوب ارس میتوانست عملی شود، مهمترین محورهای سیاست حکومت رضا خان بر برجسته کردن ایرانیگری و تحقیر و سرکوب زبان و هویت ترکی و بموازات آن، کار عملی پنهان و آشکار در جهت ویرانی اقتصاد مسقط الراس ترک ها یعنی آذربایجان استوار بود. اینکه بخش عمده ای از مدافعان پان ایرانیسم و باستانگرائی ایرانی از میان خودِ نخبگان، ملاکین، تجار و متمولین ترک بودند نیز از زاویه درک هراس آنان از نفوذ عقاید چپ از طریق آذربایجان قابل تفسیر است.
اگر چه در سالهای اول کودتا مشغله عمده حکومت رضا خان معطوف به سرکوب جنبش های گیلان و شیخ خزعل بود اما بدلیل وزن عمده آذربایجان در معادلات سیاسی ایران، مساله ضربه زدن به موقعیت اقتصادی آذربایجان و درهم شکستن زمینه های ملی این موقعیت از جمله تحقیر و تخفیف هویت و زبان ترکی، برنامه درازمدت و متداوم تهران و حامیان انگلیسی آن را تشکیل میداد. وقتی پس از ورود نیروهای متفقین به ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰، رضا شاه به ناچار از ایران رفت تصویر فلاکت اقتصادی و فقر مردم و ویرانی شهرها و روستاهای آذربایجان عملا نتیجه موفقیت آمیزبودن سیاست رضا خان در ویران کرن اقتصاد آذربایجان را بخوبی نشان میداد.
پس از تبعید رضا شاه، اولین اقدام آزادیخواهان و دلسوزان برای دمیدن روح تحرک در کالبد مرده متحرکی که حاصل پانزده سال سرکوب و ویرانی رضا خانی بود، تاسیس نشریه جمعیت آذربایجان به دو زبان ترکی و فارسی به همت اسماعیل شمس و علی شبستری در تبریز بود. پس از آن، تنها چهار سال لازم بود که حرکت های مردم به حدی برسد که وقتی در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ مراجعتنامه فرقه تازه تاسیس دموکرات آذربایجان منتشر شد آن موج عظیم حمایت توده ای از فرقه به حرکت در آید.
شعارها و برنامه های حکومت ملی آذربایجان
توجه به مفاد این مراجعتنامه، هم از منظر درک گرایش عمومی مردم و هم از منظر درایت و فهم درست رهبران فرقه از شرائط اجتماعی و سیاسی آذربایجان حائز اهمیت است. به عبارت دیگر، آنچه که بر بستر زمینه مستعد و آماده، مراجعتنامه فرقه را به میان مردم برد و باعث شد که در طول قریب سه ماه و ده روز مردم از ارگانهای دولت مرکزی خلع ید نموده و امور را خود به دست بگیرند در واقع شعارها و برنامه هائی بود که فرقه را تعریف میکرد. حضور قوای شوروی را البته میشود تسهیل کننده رشد جنبش به حساب آورد اما نمیشود اصل قیام توده ای مردم به جان آمده از تبعیض و سرکوب و فلاکت اقتصادی را در حاشیه نشاند. در سایر نقاط ایران از جمله گیلان نیز ارتش شوروی حضور داشت و میدانیم که علیرغم سابقه قیامهای تاریخی جنگل، چنین جنبش هائی در آنجا به وقوع نه پیوست. به علاوه کدام جنبش انقلابی است که نخواهد و حتی نیاز نداشته باشد که از فرصت کشمکش خارجی حکومت مرکزی و فاکتورهای تسهیل کننده زمان خود بهره نگیرد.
مراجعتنامه ۱۲ شهریور را در مجموع اگر نگاه کنیم، در کنار مباحث معمول و وعده های متداول هر تشکل سیاسی، نظیر ایجاد زمینه های توسعه اقتصادی – ایجاد کارخانه و کاریابی – تاسیس راه و تاسیس دانشگاه و موارد مشابه، سه محور کلیدی را در آن میبینیم. سخن بیربطی نخواهد بود اگر ادعا شود که رمز جذب توده ها به فرقه وجود همین سه برنامه بوده و در عین حال رمز دشمنی آشتی ناپذیر طیف رنگارنگی از خوانین، پان ایرانیستها و مرتجعین ترک و فارس و حامیان غربی آنها نیز از همین امر ناشی میشد.
حاکمیت ملی
بند اول مراجعت نامه ۱۲ شهریور صریحا به برقراری خودمختاری در آذربایجان تصریح دارد و مشخصا از آن با عنوان آزادی و خودمختاری داخلی برای آذربایجان به منظور ادامه راه فرهنگی خود و آبادی و ترقی آذربایجان در کنار قوانین عادلانه و مترقی تمام کشور در کنار استقلال و تمامیت ایران ذکر میکند.
مفهوم این بند از مراجعت نامه و اقدام عملی بعدی تشکیل حکومت در ۲۱ آذر ۱۳۲۴، صرف نظر از همه تعارفات و تاکیدات بر حفظ استقلال و تمامیت ایران، اساسا مترادف اعمال حاکمیت ملی در آذربایجان به حساب میاید. حوادث بعدی پس از تشکیل حکومت، از جمله مسافرت سید جعفر پیشه وری به تهران در فروردین ۱۳۲۵ و آمدن معاون نحست وزیر ایران به تبریز در اردیبهشت ۱۳۲۵ و مذاکرات در زمینه روابط تبریز و تهران که به موافقت نامه مظفر فیروز با پیشه وری انجامید از اهمیت این موضوع نمیکاهد که اساس خواسته این جنبش برقراری حاکمیت ملی به معنی اعمال اراده خود اهالی آذربایجان در مسائل داخلی خود بوده و این خواسته را با تشکیل حکومت به مرحله عمل رسانده بود. موافقت نامه اردیبهشت پیشه وری و مظفر فیروز، البته در آذر ۱۳۲۵ با هجوم ارتش شاه و قتل عام فدائیان و سوزاندن کتابهای ترکی نقض گردید.
با نگاه امروز البته میشود بر تاکتیک های بکار رفته رهبری حکومت ملی آذربایجان در امر برخورد با دولت مرکزی، کم کاری در میان محافل دموکرات در سایر نقاط ایران برای همراه کردن آنها با حکومت ملی بعلاوه موارد دیگری، تحلیل های انتقادی داشت و یا هم میشود با در نظر گرفتن وضعیت آنروز جهان و تعادل نیروهای مختلف در صحنه سیاسی ایران، برخوردهای رهبران حکومت ملی را قابل دفاع دانست، اما در هر حال نمیشود این را نادیده گرفت که برنامه برقراری حاکمیت ملی –صرف نظر از شرائط زمانی آن- اصلی برای تمام فصول است. شرائط امروز منطقه، ایران و آذربایجان البته تغییر کرده است اما خواست خودمختاری همچنان در دستور روز فعالان ترک و جامعه مدنی آذربایجان قرار دارد. اینکه شکل امروزی این خواسته را برخی در قالب فدرالیسم و برخی در حالت استقلال میبینند و تبلیغ میکنند، تغییری در این نمیدهد که در هر دو حالت، پروسه کار از مرحله اعمال حاکمیت ملی میگذرد. هیچ شکل فدراتیوی بدون درهم شکسته شدن قدرت مرکزی و یافتن شرکائی از ملیتها و ائتنیک های دیگر قابل تصور نیست و هیچ شکلی از استقلال نیز بدون گذر از مرحله اولیه کسب حاکمیت ملی و تاسیس حکومت خود گردان عملی نمیباشد.
رسمیت زبان ترکی
بند سوم مراجعتنامه ۱۲ شهریور به مساله زبان اختصاص داشته و در آن تصریح گردیده که تدریس در مدارس ابتدائی به زبان ترکی صورت میگیرد. بعلاوه، متعاقب تشکیل حکومت ملی زبان ترکی بعنوان زبان رسمی دولتی اعلام شده و مقرر گردید تمام تصمیمات، اگهیهای دولتی، فرمان های نظامی، لوایح قانونی و امور دادگاه ها و همچنین تابلوها به ترکی باشد. در مورد سایر مللی که در آذربایجان زندگی میکردند نیز قرار بر این بود که در عین اینکه نوشته ها و آگهی های آنان به زبان ترکی انتشار مییابد امور آنها به زبان مادریشان انجام شود.
جدا از نقش کلیدی زبان در ارتباط با توده ها، نکته مهم، محوری بودن نقش زبان در مساله حاکمیت ملی است و اینکه بدون رسمیت یافتن زبان ترکی، اعمال خود مختاری ملی از بعد فرهنگی بی معنی میگردید. سید جعفر پیشه وری به صراحت میگفت که دولت وی در هر مورد هم اگر گذشت کند در مساله زبان هیچ عقب گردی نخواهد کرد. این برخورد، هم قابل درک و هم قابل انتظار بود. اگر اساس اعمال حاکمیت ملی تشکل و مشارکت توده ها در اداره زندگی خود است، طبعا زبان توده ها مبنای این ارتباط و زبان رسمی، موضوع اعمال حاکمیت از جنبه فرهنگی به حساب آمده و قابل گذشت نمیباشد.
کنگره دوم فرقه دموکرات در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۲۴ یعنی قریب یک ماه ونیم پس از انتشار مراجعتنامه فرقه، با حضور ۷۲۴ نفر که نماینده بیش از یکصد و پنجاه هزار عضو فرقه بود تشکیل شد. جذب این تعداد در این مدت کوتاه صرفا از طریق انتقال پیام فرقه با استفاده از زبان خود مردم وبا برقراری ارتباط طبیعی و حسی با توده ای که اغلب آنها نیز سواد نداشتند، میتوانست ممکن شود. بدون استفاده از زبان ترکی، نه فرقه میتوانست آن محبوبیت فوق العاده و آن رشد سریع و حیرت انگیز را کسب کند و نه توده مردم میتوانست به رهبرانی که برای درک نوشته ها و گفته های آنها به مترجم نیاز پیدا میکردند اعتماد کند. مردمی که پس از آغاز دوره ملت سازی ایرانی رضا خان، قریب بیست سال در معرض انواع تضییقات و توهین و تحقیرهای ملی قرار گرفته و زبان مادری آنها به حاشیه رانده شده بود، در برنامه فرقه، اعتماد به نفس و غرور ملی خود را باز مییافتند.
نکته حاشیه ای که در برنامه زبان حکومت ملی آذربایجان قابل توجه است استفاده از اصطلاح «زبان آذربایجانی» به جای زبان ترکی در اسناد و مکاتبات فرقه میباشد. مسلم است که تغییر نام زبان مادری از ترکی و اطلاق نام یک منطقه جغرافیائی و یا یک واحد سیاسی برای نام زبان مادری اکثریت مردم آن منطقه سوال برانگیز و غیر قابل قبول مینماید، هم از این نظر که این امر بر خلاف عرف معمول و برخلاف عنوانی است که در بین مردم در طول سالیان دراز مصطلح است و هم از این نظر که چنین نامگذاری مغایر با سیاست برخورد یکسان با اقلیتهای ائتنیکی و زبانی ساکن آذربایجان به حساب میاید.
این شیوه برخورد فرقه مختص به نام زبان نبوده و همراه با آن از عنوان «آذربایجانی» به صورت منسوبیت ائتنیکی نیز استفاده میشده است. مشخص بود که این سیاست، صرفا برای اجتناب از بکار بردن عنوان «ترک» که به القا پیوند زبانی و ائتنیکی ترکهای آذربایجان با همسایه ترکیه میتوانست تعبییر شود بکار گرفته میشد و در امتداد سیاست تغییر نام زبان ترکی در جمهوری آذربایجان شوروی قرارداشت. اگر چه با نگاه امروز، این برخوردغیر قابل قبول است اما اگر آنرا در چارچوب زمان و شرائط بین المللی و موقعیت مکانی خاصی که فرقه در آن فعالیت میکرد به بینیم و تحلیل کنیم میتوانیم آنرا درک کنیم، در عین اینکه با آن شیوه برخورد فرقه میتوانیم موافق باشیم و یا نباشیم.
سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ دوره آغاز جنگ سرد و تشدید مقابله دو بلوک قدرت جهانی به حساب میامد، دو بلوک نظامی که مجادله آنها در مساله رابطه ترکیه با ترکهای آذربایجان نیز نقش اساسی ایفا میکرد. از یک طرف دولتهای غربی و متحد نزدیک آن ترکیه که زبان رسمی یکسانی با ترکهای ایران داشت قرار داشت و از طرف دیگر دولت شوروی و حکومت جمهوری آذربایجان شوروی که از نظر ائتنیکی، زبانی و فرهنگی با مردم جنوب ارس یکسان به حساب میامد.
با پایان جنگ سرد و تغییر قطب بندی های قدرت در جهان و منطقه، چنین معذوریتهائی بیمورد بوده و از یک نگاه، ضد دموکراتیک نیز تلقی میشود. این که هنوز هم برخی از محافل مدافع حکومت ملی آذربایجان از الزامات جنگ سرد فاصله نمیگیرند قابل درک نیست، در حالیکه نه نظام دو قطبی دوران جنگ سرد که طرف ترکیه را دشمن طرف آذربایجان شمالی نشانده بود پا برجاست، نه سیستم حکومتی و سیاسی-اقتصادی-اجتماعی آذربایجان شمالی که هنوز از نام رسمی دوره شوروی برای زبان ترکی استفاده میکند ارجحیتی به سیستم ترکیه دارد تا دنباله روی از آن را توجیه کند، و نه اینکه اساسا توجیهی برای آذربایجانی “نه نامیدن” ائتنیک های غیر ترک ساکن آذربایجان وجود دارد.
تحسینی که شایسته حکومت ملی آذربایجان در باب اصرارش بر محوری بودن مساله زبان است به معنی تبعیت کورکورانه از برخی ملاحظات ویژه جنگ سرد نیست. سیاست فاصله گرفتن از عناوینی که به نحوی پیوند زبانی و ائتنیکی مردم ترک آذربایجان را با دیگر ترکهای ایران و خارج از ایران در سایه قرار میدهد – به هر دلیلی که در دوره فرقه به اجرا گذاشته شده باشد- سیاستی است که با مقتضیات منطقه ای و جهانی امروز سازگار نیست و در عمل نیز مردم آذربایجان در مناسبت های مختلف نشان داده اند که آنرا طرد میکنند.
خصلت دموکراتیک شعارها و برنامه ها
سر فصل برنامه های اقتصادی که از بدو تاسیس فرقه دموکرات طی مراجعتنامه ۱۲ شهریور مطرح و به میان توده ها برده شد صریحا تقسیم اراضی دولتی و زمین های ملاکانی که در تهران و شهرهای دیگر به قیمت کار دهقانان زندگی میکردند را عنوان کرده بود. در بند هفت بیانیه گفته شده بود که در ارتباط با مناسبات مالکان و زارعین، حدود جدیدی تعریف خواهد شد و جلوگیری از عوارض تحمیلی اربابان را وظیفه فوری فرقه اعلام نموده بود. بند دیگر بیانیه به مساله رشوه خواری مامورین دولتی که در سایه سیاست های رضاخانی در آذربایجان به بلای عمومی تبدیل شده بود و همچنین بر اصلاح ادارات دولتی تاکید کرده بود. در بند دیگری نیز تصریح شده بود که بایستی بیش از نصف مالیات جمع شده در آذربایجان به مصرف خود این منطقه اختصاص یابد.
با ملاحظه همین برنامه ها بود که جنبش های پراکنده ای که متعاقب سقوط رضاخان، در روستاهای آذربایجان بر علیه ظلم اربابان و مباشران آنان بصورت پراکنده و عکس العملی در جریان بود با تشکیل فرقه دموکرات پناهگاه قابل اتکائی یافت و از این طریق متشکل شد. همین گروه ها بودند که استخوانبندی اصلی دستجات فدائی را تشکیل و با ورود به تبریز در جریان تسلیم پادگان تبریز در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ نقش تاریخی ایفا نمودند.
متعاقب تشکیل حکومت ملی و در مرحله عمل، گستردگی برنامه های مترقی و دموکراتیک فرقه فراتر از مفاد مراجعتنامه تاسیس فرقه گردید. از جمله همین برنامه ها میشود به اعطاء حق رای به زنان اشاره نمود که در آن عصر یک عمل انقلابی به حساب میامد و برای اولین بار در ایران و دومین بار در یک کشور مسلمان انجام میشد. جالب آنجاست که اولین مورد اعطاء حق رای به زنان نیز در حکومت دوساله جمهوری آذربایجان شمالی و پیش از پیوستن آن به اتحاد شوروی صورت گرفته بود.
در خصوص حقوق کارگران، اقداماتی نظیر تعیین قانون ۸ ساعت کار روزانه، تعطیلی جمعه و ایام تعطیل رسمی با دریافت مزد، مرخصی سالیانه، اجازه تشکیل اتحادیه کارگران و دخالت اتحادیه در تنظیم روابط و قرارداد کار بین کارگر و کارفرما و دهها مورد حقوق دیگر از جمله حق اعتصاب برای کارگران، نمونه هائی است که در آن تاریخ نه تنها در ایران بلکه در خیلی از کشورهای صنعتی نیز برقرار نبود.
تصور اینکه بدون شعارهای تقسیم اراضی و بدون عمل به برنامه های دموکراتیک، امکان نفوذ سریع جنبش در میان توده ها ممکن میگردید مشکل است، کما اینکه سیاستهای متعادل و همه جانبه فرقه در جلب اقشار مختلف اجتماعی و طبقات متفاوت اقتصادی و مذهبی هم اگر نبود نفوذ گسترده آن در تمام مناطق شهری ممکن نمیگردید. نکته قابل توجه در اینجا قالب ذهنی و ایدئولوژیکی رهبران جنبش و بخصوص سید جعفر پیشه وری و انطباق صحیح آن ایدئولوژی با شرائط عینی جامعه آنروز آذربایجان بود. میدانیم که پیشه وری خود از بنیانگذاران اولین حزب کمونیست ایران، از رهبران جناح چپ جنبش جنگل و از شرکت کنندگان در کنگره های کمینترن بود که ده سال نیز در زندان رضا شاه به جرم داشتن عقاید کمونیستی زندانی بوده است. اینکه رهبری جنبش با چنین سابقه و افکار مشخصی، در برخورد به جامعه نیمه فئودالی آنروز آذربایجان آنچنان برنامه ای تنظیم میکند که در عین ملاحظه جوانب حساس مسائل اقتصادی در ارتباط با تجار و سرمایه داری توسعه نیافته آن دوره و همچنین در ارتباط با اعتقادات مذهبی مردم و اقتصاد و فرهنگ و معیشت مردم میتواند طبقات مختلف اجتماعی را در زیر شعارهای مترقی و دموکراتیک به حرکت در بیاورد یک الگوی تاریخی و تحسین برانگیز به حساب میاید.
میدانیم که اندیشه کمونیستی -حداقل در شکل استالینی و روسی آن- در دوره حاضر اعتباری به هیچ جنبشی نمی بخشد و حتی با قیاس با نمونه های تراژیک آن در گذشته و حال، سند محکومیت یک جنبش هم میتواند به حساب آید اما برعکس، وقتی این اندیشه به رهبران حکومت ملی آذربایجان و بخصوص سید جعفر پیشه وری مربوط میگردد نتیجه کار، نمونه درخشانی از عمل صادقانه و مدبرانه به ایده آلهای عدالت اجتماعی و دموکراتیک به حساب آمده و تحسین بر انگیز میشود؛ هر چند که در برخورد امروز به ایدئولوژی و عملکرد رهبری فرقه دموکرات سوال این نیست که آیا رهبری فرقه دارای ایدئولوژی کمونیستی سبک روسی بود یا نبود، بلکه مساله اینست که در دوره آن جنبش و بخصوص در حوزه جغرافیائی آن، هر نوع هدف دموکراتیک و مترقی از جمله تقسیم اراضی، حقوق برابر زنان، حقوق کارگران و زحمتکشان کلا در قالب همان اندیشه کمونیستی سبک روسی تعریف میشده است.
در نگاه به سر خط مطالبات امروز اهالی آذربایجان اگر چه قالب بکار رفته در هفتاد سال پیش منسوخ و از اعتبار افتاده است اما ماهیت دموکراتیک مطالبات هم چنان موضوع روز است. البته مواردی مثل تقسیم اراضی و یا مورد حق رای زنان، در گذر زمان چارچوب های دیگری پیدا کرده است اما خصلت ترقی خواهی همچنان معرف مطالبات حرکت کنونی فعالان ملی میباشد. حاکمیت ملی در آذربایجان، رفع ستم فرهنگی و قطع فشار برای آسیمیلاسیون زبانی ترکها، قطع اقدامات راسیستی محافل پان ایرانیست، مساله دریاچه ارومیه و به خطر افتادن حیات و معاش انبوه مردم حاشیه آن، رفع ستم مذهبی و بعضا عرفی در حق زنان، مبارزه برای حقوق کودکان و ممنوعیت ازدواج زیر هیجده سال، لغوحجاب اجباری، لغو مجازات اعدام، مبارزه برای حقوق کارگران و مطالبه برای افزایش حقوق همراه با تورم و ده ها خواست مترقی دیگر همچنان در دستور کار فعالان ترک قرار دارد و پیگیری میشود.
پیشه وری وحکومت چندروزه وی،لکه ننگی است برتاریخ تبریز……بروید به امثال احمدکسروی ببالید نه به یاغی گری وجدایی طلبی مشتی مزدور روس…
با سلام و ممنون از نوشته خوب شما
بنظر من شهید پیشه وری بزرگترین قربانی دموکراسی و مبارزه با استبداد نژادپرستانه در ایران است. شهید پیشه وری را از نوشته های وی در نشریات و سخنرانی های ایشان در دوران صدارت فرقه مترقی دموکرات آذربایجان باید شناخت. نه تبلیغات دشمنان وی.
باعث خجالت است انتشار چنین ترهاتی در این سایت خوب آن را تبدیل به بلندگوی چرندیات ایدئولوژیک پان ترکیسم میکند حکومت ملی کدام است مشتی دست نشانده ی باقر اف و استالین که با قیام مردم غیور آذربایجان و رشادت ارتش ملی به سرزمین تحت حکم اربابانشان فراری داده شدند نماینده ی دموکراسی خواهی اند؟ تبریز مرکز وطن خواهی بوده و خواهد بود دوره ی این باد های مسموم بیگانه پرستی هم خواهد گذشت اما غیرت و دانش جوانان آذربایجان در راه دفاع از ایرانشهر را در این دوران مسموم نمایان خواهیم ساخت.
با سلام و تشکر از توجه شما. دیدگاه شما به نگارنده مطلب انعکاس یافت.
دست آقای یاشار گلشن درد نکند دربیان بخشی از حقایق تاریخی که (مدعیانی) درمعنای حافظی کلمه که غرق در(جهل) و(خودپرستی) هستند سعی درکتما ویا تحریف آن حقایق را دارند. پنج خطای جزئی بنظرم رسید که اگر ایمیلی از ایشان دریافت کنم متن اصلاح شده را برایشان خواهم فرستاد.درمورد مدعیان به تجربۀ حافظ درتحلیل ایشان ارج بگذاریم: با مدعی نگوئید اسرار عشق ومستی / تا بی خبر بمیرد در(جهل) و (خودپرستی)/ دوصفت اصلی هر مدعی:(جهل) و (خودپرستی) است.