مرد پارسی دروغ نگوید حتی بهنگام مرگ در جنگ (کوروش کبیر)
خانه » هنر » خط » اساتید خوشنویسی » ابراهیم بخت شکوهی ، استاد برجسته خوشنویسی
3739 بازدید

ابراهیم بخت شکوهی ، استاد برجسته خوشنویسی

ابراهیم بخت شکوهی در سال ۱۳۲۰ در تبریز به دنیا آمد. از دوران کودکی و نوجوانی علاقه شدیدی به مشق خط داشت. خط تحریری مرحوم استاد حسن هریسی از نخستین سر مشق‌های او به شمار می‌آید و تلمذی که از آثار درخشان استید مرحوم طاهر خوشنویس و امیر نظام گروسی کرد در جلا بخشیدن به هنر او بسیار مؤثر افتاد و بهره‌های ارزشمندی که از استادانی چون رسام و امیرخانی برگرفت در مراحل تکمیلی به درخشندگی هنر او قوت بخشید…

ابراهیم بخت شکوهی

هر روز فراق دوستی باید دید ……………… هر لحظه وداع همدلی باید کرد
(ابوسعید ابوالخیر)

خط استاد بخت شکوهی

هنرمندان بخت شکوهمندی دارند و در سایه سار درخت برومند هنر خویش پرورش می‌یابند، رشد می‌کنند و به سر منزل محبوبیت می‌رسند. برخی از هنرمندان صرفاً به هنر تعلق خاطر ندارند بلکه خصال نیکوی آنان خود هنر نهفته‌ای است که همگان از آن اطلاع ندارند بلکه خصال نیکوی آنان خود هنر نهفته‌ای است که همگان از آن اطلاع ندارند. هنرمند شکوهمند شادروان ابراهیم بخت‌ شکوهی از نادر معلمان هنرمندی بود که می‌گفت :
پسندیده و نغز باید خصال ……………….. که گاه آید و گه رود جاه و مال (سعدی)
استاد ابراهیم بخت‌ شکوهی در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. در بیست سالگی تحصیلات ابتدایی و متوسط را به پایان رسانده وارد دانش سرای تربیت معلم تبریز شد.
از دوران کودکی و نوجوانی علاقه شدیدی به مشق خط داشت. در مقاطع دبستان و دبیرستان جلوه‌های نبوغ هنر در وجودش تجلی پیدا کرد. خط تحریری مرحوم استاد حسن هریسی از نخستین سر مشق‌های او به شمار می‌آید و تلمذی که از آثار درخشان مرحومان ظاهر خوشنویسی و امیر نظام گروسی کرد در جلا بخشیدن به هنر او بسیار مؤثر افتاد و بهره‌های ارزشمندی که از استادانی چون حسین رسام و امیرخانی برگرفت در مراحل تکمیلی به درخشندگی هنر او قوت بخشید.
این جا بود که شکوه هنرش چشمان هنرشناس را به حیرت می‌کشاند وی به قول حافظ:
جلوه‌ بخت تو دل می برد از شاه و گدا
به راستی او با حسن خدادای و خلاقیت شایان تحسین خود به کاخ عظیم خوشنویسی زیب و زینت‌های تازه‌ای بخشید و عروس هنر و هرگز از بخت شکوهی گله‌ای ندارد لذا از زبان حافظ می‌گوییم:
ای عروس هنر از بخت شکایت منما
جمله‌ی حسن بیارای که داماد آمد
دل فریبان ثباتی همه زیبور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
آن یار دیرین در سال ۱۳۴۱ کار مقدس تعلیم و تربیت را با استخدام در آموزش و پرورش در دوره‌ی ابتدایی آغاز کرد و هشت سال با شوقی وافر به تدریس پرداخت. در سال ۱۳۴۸ در دوره‌های شبانه‌ی دانشگاه تبریز در رشته‌ی شیمی ادامه‌ی تحصیل داد و در سال ۱۳۵۲ مدرک کارشناسی گرفت و با سمت دبیری در دبیرستانهای تبریز به تدریس شیمی پرداخت و در سال ۱۳۷۶ به افتخار بازنشستگی نایل آمد.
اما هنر خوشنویسی را با اشتیاق تمام ادامه داد او به راستی معلمی را شغل انبیا می‌دانست و می‌گفت: «کم کم متوجه شدم که در عالمی قدم گذاشته‌ام که نصیب هر کس نمی‌شود. یرا این شغل، شغل انبیا و اولیای خاصه است و بی‌وضو نباید در این وادی قدم گذاشت.
در این راه باید رهروانی را که به من و امثال من سپرده‌اند، رهنمون شد و رستگارشان کرد. همچنین باید راه انسان‌های والایی را طی کرد که سست رای و بی‌ثبات نبودند و ارواحی افروخته از عشق و سری پر از شور و شوق و عالمی سرشار از خوبی و نیکویی داشتند و یار و مددکار بچه‌ها بودند. بنابراین با پیروی از راه روندگان عشق وجدان کاری خود را بیدار کرد و از همان روز اول تدریس با نام خدای سبحان و با علاقه مسیر تدریس خود را به مدت ۳۶ سال پیمودم و بدون تعارف باید اذعان کنم که روز اول تدریسم با روز آخر آن کوچک‌ترین فرقی نداشت و همه‌ این‌ها را از فضل و رحمت الهی می‌دانم و خدا را شکر می‌کنم که در این مسیر قرار گرفتم».
آن هنرمند گرانقدر در نوشتن خطوط گوناگون مهارت شایسته‌ای داشت. پنج سال پیش که نخستین جلد کتاب «آموزگاران شهادت» را می‌نوشتم، شمه‌ای از جانبازی‌های چهل تن از معلمان شهید را متذکر شدم و یکی از آن سرفرازان شهید دلاور علی بخت‌شکوهی برادر کوچک شادروان استاد ابراهیم بخت‌شکوهی بود. در بخشی از شرح احوال آن شهید اشاراتی نیز به مهارت استاد در خطوط گوناگون کرده بودم که : «شهید علی بخت شکوهی به مطالعه و نوشتن علاقه‌ی زیادی داشت، برخی از دست خط‌هایش که در دوران دانشجویی نوشته، هنوز در منزل موجود است.
خط نیکو و زیبا در میان سلسله‌ی بخت‌ شکوهی‌ ها عنایت الهی است که به ودیعه نهاده شده است. استاد ابراهیم بخت‌شکوهی برادر بزرگ شهید از شاگردان برجسته‌ استاد حسن هریسی است و سال‌ها تأمل و غور و بررسی در آثار میرزا طاهر خوشنویس و امیر نظام گروسی هنر او را ممتاز کرده و در نوشتن خطوط گوناگون از جمله نستعلیق، نسخ، ثلث، شکسته نستعلیق، شکسته تحریری و رقعه مهارت ویژه‌ای پیدا کرده است. او اکنون (زمستان ۱۳۸۰) چهار سال است که به افتخار بازنشستگی نایل آمده لکن با شوق و شور تمام به نوشتن خط و تربیت شاگردان هنرمند مشغول است.»
شادروان بخت‌شکوهی چهار سال (از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱) در رشته‌ی پرش با نیزه قهرمان کشور بود و یک سال بود از آن هم برای شرکت در المپیک دانشجویان به مسکو اعزام شده بود. در این چند سال اخیر به کوه‌پیمایی می‌رفت و درآخرین روز حیاتش نیز به جانب کوه و شکوه می‌رفت که در یک سانحه جان با شکوهش با جانب کوه شکوهمند عشق و جان آفرین پرواز کرد.
آن هنرمند شایسته چهار اثر از آثار گران سنگ خویش را در طول حیات خود چاپ و منتشر کرده است و هم‌چون ستاره‌ی درخشانی در آسمان هنر می‌درخشند آن آثار از این قرارند:
۱- الهی‌نامه اثر ارزشمند و عرفانی به قلم فرزانه‌ی دانشمند و عارف وارسته جناب مستطاب آیت الله حسن‌زاده‌ی آملی.
۲- فرمان عهدنامه‌ی حضرت امیرالمومنین به مالک اشتر.
۳- نهج البلاغه به ترجمه‌ی مرحوم محمد علی شرقی امام جمعه‌ی اسبق شهرستان مراغه. این اثر دقیق‌ترین ترجمه‌ی تحت‌اللفظی نهج‌البلاغه است.
۴- نغمه‌های خون، گزیده‌ی از آثار درخشان استاد شهریار.
اما چهار اثر ارزشمند شادروان بخت‌شکوهی که هنوز به چاپ نرسیده است عبارتند از :
۱- گلستان شیخ اجل سعدی شیرازی.
۲- اوصاف‌الاشراف اثر خواجه نصیرالدین طوسی. این کتاب شش باب است و نویسنده در هر باب تعدادی از اصطلاحات تصوف را به اجمال توضیح داده است. در مجموع ۳۲ اصطلاح عرفانی است.
۳- صد پند لقمان حکیم
۴- حیدربابایه سلام، اثر جاودان استاد شهریار.
امیدواریم خانواده گرانقدر و مسئولان امر همت نماینده و آثار چاپ نشده‌ او را به زیور طبع بیارایند و سفره‌ معنوی دیگری در پیش دل دیده‌ هنرجویان بگسرند.
آن فرزانه سخت‌کوش در تمام مراحل یک معلم بود و همواره ویژگی‌های یک معلم وارسته و کاردان در اعمال و رفتارش متجلی بود. اما خصوصیات معلمان موفق و دانشور از دیدگاه خود او شایان توجه است و نکته‌های ارزنده‌ای را در لابه‌لای گفتارش گنجانده است و در جواب این سوال که به نظر شما یک معلم موفق باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد، گفته است: «ویژگی‌های معلمی را نمی‌توان در این مختصر گنجاند. به علاوه همکاران جوانم در مورد خصوصیات معلم خوب در کلاس‌های تربیت معلم از عالمان و دست‌اندرکاران امر مطالبی یاد گرفته‌اند. بنابراین اگر بنده هم در این زمینه اشاره‌ای بکنم. تکرار مکررات است. فقط اجمالاً چند نکته را یادآور می‌شوم شاید که مفید باشد: معلم خوب علاوه بر داشتن بار علمی، باید از فضایل اخلاقی و کرامت و شرافت انسانی و عشق و اخلاص برخوردار باشد.
انگیزه‌ تعلیم و استفاده از تجربیات دیگران نیز مطمع نظر او باشد. شور عشق معلمی ورای کارهای عقل حسابگر است. گفته‌اند که درس عشق در دفتر نباشد. مدیریت کلاس یا کلاس‌داری هم از هنرهای مورد نیاز یک معلم خوب است. معلم موفق باید هنر تفهیم مطالب آموزشی را نیز داشته باشد. عدالت، زینت‌بخش خصوصیات هر معلم است.
دانش‌آموز، کوچک‌ترین حرکات و سکنات معلم خود را زیرنظر دارد و حتی نگاه‌های او را نیز تجربه و تحلیل می‌کند. اگر معلم کوچکترین اجحافی در حق بچه‌ها بکند، بازتاب آن را در سال‌های آتی در سطح جامعه خواهد دید. چون ذهن و خاطرات بچه‌ها حرکات زشت و زیبا را همچون نوار ثبت و ضبط می‌کند. معلم باید مخلصانه و سخاوتمندانه معلومات خود را در طبق اخلاص بگذارد و بدون چشمداشت هر چه در توان دارد، ایثار کند. خداوند می‌فرماید: ان احسنتم احسنتم لانفسکم. یعنی اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کرده‌اید. بدون شک ثمره‌ی نیکی‌های خود را هم در این دنیا و هم در آخرت خواهد دید. خداوند هرگز نیکی‌ها را ضایع نمی‌کند». (مهر معلم/ ص ۶۵)
آن فقید سعید در بخش دیگری از مصاحبه‌اش می‌گوید: «معلمی سوز و ساز است. محو شدن است. هر دم خیز برداشتن و هر زمان نوآوری کردن است. جلوتر از زمان بودن و هر لحظه عطش سوزان و سیری ناپذیری در جان داشتن است. معلمی گذران عمر نیست. بی‌هدف بودن نیست، بی‌مقصود و سرگردان بودن نیست، رهروان قافله‌ی خود را به وادی ایمن رساندن و از پیشینیان خود درس عشق آموختن است.
در عین مور بودن کار سلیمان کردن است. خفتگان را بیدار کردن و خستگان را توان بخشیدن است و سرانجام بار تعهد را به منزل رساندن و تا شهر خداوند رهنمون شدن است. باید بدانیم که اگر کار برای خدا کنیم. خدای توانا مشکلات مادی ما را هم از خزانه‌ی غیب حل می‌کند. چشمداشت ما همیشه باید از خدا باشد. اگر خدای ناکرده چشم امیدمان به دست اولیای بچه‌ها باشد، خدا را به خشم می‌آوریم و اگر تقوای الهی داشته باشیم و خدای توانا ما را از توانایی علمی و ننگ مسئول خواهد رهاند. زیرا یکی از اسامی زیبای خدا «الغنی» است اولین استاد و معلم نیز خداوند است و ما باید تا جایی که در توان داریم، قد در جای پای پیامبر و ائمه‌ی اطهار بگذاریم و خود را به صفات پسندیده‌ی آن اسوه‌های بزرگ زینت بخشیم».
استاد بخت‌شکوهی به هنر نیز از چشم‌انداز صفای روح می‌نگریست و آن را نردبان عروج می‌دانست و عقیده داشت که هنر زیباترین قالبی است که پیام پاک جاودانگی را می‌توان در آن عرضه داشت و با آن مایه‌‌های ماندگاری بر دل مخاطبان فرو ریخت. لذا می‌گفتن از مایه‌های هنری در تعلیم و تربیت جوانان عزیز باید استفاده کرد. او بر این باور بود که اگر این بیت حافظ‌ :
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دو نان به صد من زر نمی‌ارزد
را با خطی زیبا بنویسیم و صحن و سرای مدرسه نصب کنیم یا در دفتر و کتاب دانش‌آموزان درج کنیم، بدون شک در دل‌های خواهد نشست و در جان‌های رسوخ پیدا خواهد کرد و آثار عمیق‌ ترتیبی خویش را خواهد نهاد و شعله‌ قناعت پیشگی را در ضمیر آگاه انسان‌ها مشتعل خواهد کرد.
به راستی او اعتقاد داشت که جوانان ایرانی سرشار از استعداد و لب ریز از ذوق هنری‌اند و این وظیفه بزرگان است که استعداد و ذوق جوانان را در خدمت هنرهای اسلامی گیرند و ارزشمندترین آثار هنری را خلق نمایند.
آن هنرمند دانشور برای هنر محدوده‌ی جغرافیایی قایل نبود و بر آن قدرت گسترش فرامرزی قایل بود و می‌گفت: «هنر در حصار مرزهای جغرافیایی نمی‌ماند و می‌تواند پیام خود را در سراسر جهان منتشر کند. بنابراین هنر اعم از خط، شعر، نقاشی، قصه‌نویسی و غیره سرمایه‌ی بسیار ارزشمندی برای تعلیم و تربیت و القای مفاهیم ارزشی است و ما در مدارس باید از همه‌ی این عناصر هنری استفاده کنیم».
بنده مرحوم بخت شکوهی را نخستین بار در سال ۱۳۶۵ درست بیست سال پیش با یک مصراع شعر حافظ شناختم. استاد بیت :
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
نابود فلک شیوه‌ی او پرده دری بود
را با خط نستعلیق، متین و شویا و جذاب نوشته بود و آنزمان در پشت شیشه‌ی مغازه‌های تبریز چشم هر رهگذر را به حیرت وا می‌داشت.
مصراع اول بیت درسمت بالا با خط ریز و مصراع دوم با خط بزرگ و جلی در وسط نگارش یافته بود. هر کس اندک مایه‌ای از ذوق و هنر در وجود خویش داشت. لحظه‌ای جلو مغازه‌ها می‌ایستاد و با لذت وصف‌ناپذیر بدان می‌نگریست. جذابیت هنر شعر که خود تسلیم می‌آورد به ویژه آن گاه که با خط زیبا نیز نگارش یابد، در تصرف دل‌ها تأثیر فراوان خواهد نهاد. اینک همان بیت را با ابیات دیگر همان غزل به یاد آن نیک مرد شایسته و هنرمند شهیر ایران می‌خوانیم و دفتر خاطرات چندین ساله‌ی خود را با شکوهمندی بخت یک هنرمند ورق می‌زنیم.
آن یار کز و خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاه ندانست که یارش سفری بود
تنها نه از راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه‌ی او پرده‌دری بود
منظور خردمند من آن، ماه که او را
با حسن ادب شیوه‌ی صاحب‌نظری بود
از چنگ منش اختر بد مهر بدر برد
آری چنگم دولت دور قمری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سرشد
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سر تا جوری بود
برچسب ها :
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه